معرفی میکنم ...
شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۸:۱۹ ب.ظ
آوا هستم !
با تنی گـُر گرفته و لپهایی گل انداخته که تب داره !
و چشمهایی که به رنگ خون در اومده ...
و صدایی که از صدای خروس هم خش دار تره !
همه ی اینا به کنار !
با ذهنی مغشوش و فکری آشفته ...
این آخریه شده تموم درد وجودم !
+ دلم میشکنه وقتی می بینم همه مریض میشن و استعلاجی میگیرن ! اونوقت ما که مثلا بعنوان کادر درمانیم باید حتی شده جنازه مون رو بکشیم بریم بیمارستان تا شیفت بدیم . دو روزه با حال داغون میرم بخش ! کسی هم دلش بحالم نمیسوزه ...! امروزم که دیگه نوبرش بوده همه جوره .
+ اوستا کریم دمت واقعا گرم . گل کاشتی ...
+ فعلا حس تائید کردن نظرات پست قبلی رو ندارم . شرمنده ...
- شنبه ۹۱/۰۶/۱۱