خدارو شکر که امروز تموم شد :)
+ یعنی من فکر میکردم امروز تا ساعت 20:00 سرم گرمه کارای شیفته ولی دقیقا تا ساعت 21:46 دقیقه تو بخش بودم و ساعت 21:50 تاچ فینگر زدم و یه آژانس گرفتم و برگشتم خونه . یه شیفته بسیار بسیاررررر بد . بدتر از همه اینکه مسئول شیفت بودم ! و بازم بدتر اینکه کیس بخشمون رو عوض کردن و برنامه ی بخش مشکل دار بود و از ساعت 14:00 هر چی به مهندس مربوطه زنگ زدم جواب نداد که نداد ! براش روی پیغام گیر هم پیام گذاشتم که بازم موثر نبود و آقا هلک و هلک ساعت 20:15 ( یعنی تو شیفت شب ) اومده میگه مشکل سیستم چیه ؟!
این در حالی بود که تمامی آزمایشات رو مثل عصر حجر دستی نوشتیم ! و تلفنی پیگیری جواب کردیم . تموم قند خونها رو با گلوکومتر چک کردیم . تازه بدبختی اینه که چهار تا مشاوره بیهوشی جهت انتقال به آی سی یو داشتیم و تنها تونسته بودیم یه دونه تخت تو آی سی رزور کنیم برای چهار تا بیمار ! که سه تاشون واقعا بدحال بودن :(
از ساعت 20:10 دقیقه هم نشستیم ( هر سه نفرمون ) تازه شروع کردیم به گزارش نوشتن . هم ادمیتی های جدیدمون پر کار بودن و هم اوناییکه از قبل بستری شدن .
اونوقت همکار شب کارمون ( البته فقط یکیشون که مسئول شیفت بود ) هی برای من پشت چشم نازک میکرد که چرا این بیمار سرم شیفت عصرش رو کامل نگرفته ! بیماری که کل شیفت داشته خون میگرفته ! اوووووووووووووف ! دلم میخواست با سر برم تو دیوار انقدر عصبی شده بودم .
خیلی شیفت بدی بود . خود سرپرستار هم اول شیفت دیده بود چطور از پذیرش بیمار رو بدون هماهنگی می فرستن بالا . اونم عصبانی شده بود و میگفت الان میرم پایین می کشمشون :دی ! البته ایشون همیشه تو کار کشتنن :))))
هر چی بود تموم شد و من ساعت 22:10 رسیدم خونه ! عملا دو ساعت اضافه کاری باید بهم بدن ولی کیه که بده ! من که راضی نیستم ....
الان سرم به شدت درد میکنه و گیج گیجم .
+ چقدر غُر زدم من :دی
+ خواهشا امشب تو دعاهاتون منو فراموش نکنین ! مرسی :)
- پنجشنبه ۹۱/۰۵/۱۹