دچار روزمرگی شدم ....
پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۸۹، ۰۷:۴۳ ب.ظ
وای امروز تو مرکز بهداشت خیلی خوش گذشت ...
اولش که خانوم کلی ازمون پرسید و بچه ها دستشون اومده باید چطور بخونن تا جلوش کم نیارن
بعد هم دو گروهمون کرد و ما بدون مربی رفتیم یه مرکز دیگه و تا ظهر اونجا بودیم
فیلمبرداری هنر پیشه ها هم دیشب تموم شد و کلی تو بیمارستان برا خودشون جولان دادن
امشب آبجی بزرگه کلی مهمون داره و تا چند دقیقه قبل داشتم بهش کمک میکردم
خدارو شکر حال زن عمو هم کمی بهتر شده و می تونه کمی انگشت پاشو حرکت بده
الان هم داشتم برای یکی از همکلاسیا وبلاگ درست میکردم و هنوز بهش خبر ندادم که براش ثبت
کردمش ...
قراره روزای چهارشنبه برم کلاس فتوشاپ خیلی دوست دارم که یاد بگیرم ...
فقط کمی زوره که از شهرمون برم اونجا برای یک ساعت تمرین و آموزش
فعلا می گم برم تا ببینم چی میشه
برم ببینم برای شام باید چه کنم
- پنجشنبه ۸۹/۰۷/۲۹