مجنون به نصیحت دلم آمده است... بنگر به کجا رسیده دیوانگی ام
سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ
باور کن صدامو باور کن
صدایی که " تلخ و خسته " است
باور کن قلبمو باور کن
قلبی که کوهِ اما شکسته ست ! شکسته ست !
باور کن دستامو باور کن
که ساقه ی نوازش ِ
باور کن چشم منو باور کن
که یک قصیده خواهش ِ
وسوسه ی عاشق شدن ...
التهاب لحظه هام ِ
حسرت فریاد کردن ِ
اسم کسی با صِدام ِ
اسم تو هر اسمی که هست
" مثل غزل چه عاشقانه ست "
پر وسوسه مثل " سفر "
مثل غربت صادقانه ست
باور کن اسممو باور کن
من " فصل بارونِ برگم "
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم " درخت خشکی " تو دست ِ تگرگم
باور کن همیشه باور کن
که من به عشق صادقم
باور کن حرف منو باور کن
که من همیشه عاشقم
+ لاله ؟! ایکاش بودی کمی به صبر قانعم میکردی ...
- سه شنبه ۹۱/۰۵/۱۰