ایکاش بگن اشتباه شده :(
نادر یادتونه ؟؟؟
دیروز رضایت شخصی داد و رفت ! رفت تهران .
حالم خیلی گرفته هست ! بنده خدا کنسر داشت . کنسر کبد !
دیروز مسئولمون باهاش صحبت کرد و راهنماییش کرد هر چه زودتر بره تهران و اینجا منتظر نمونه تا کولونسکوپی شه . خودش هم تمایل داشت که بره ولی همسرش میگفت بمونه و تموم آزمایشات رو انجام بده و بره تا اونجا دیگه معطل این مراحل نشه . سرپرستارمون هم بهش یقین داد که اینجا هر کاری انجام بدن وقتی بره تهران باید همه ش از اول انجام شه پس بهتره دست دست نکنن و زودتر برن .
جوونه ! فقط 48 سالش بود . ایکاش ... !
موقعی که داشت میرفت منو به اسم فامیل صدا زد و بهم گفت " خانم ... فقط از شما شرمنده م بابت اون شب :( " گفتم " دشمنت شرمنده باشه . مشکلی نبود ! انشالله که خوب میشین "
اینو میخواستم دیشب بنویسم ولی نمیدونم چرا اون لحظه یادم رفته بود و الان یهویی یادم اومد . حس بدی بهم دست داد . خدایا خودت به جوونی خودش و اعضای خونواده ش رحم کن .
- پنجشنبه ۹۱/۰۴/۲۲