همه جا به نوبت :)
+ یادتونه یه زمانی گفته بودم محمد توی فوتبال پاش از زانو پیچ خورده و درد داره ؟؟؟ این چند وقت اون درد حسابی داره اذیتش میکنه انقدر که امروز ساعت 14:10 که از بخش میومدم خونه باهام تماس گرفت و آدرس یه جراح ارتوپد رو ازم خواست . غروبی به اتفاق محمد و شوهر خواهرم رفتیم مطب ! کلی نشستیم تا نوبتمون شد . این در حالی بود که دست من با مچ بند بسته بود و محمد هم کمی می لنگید :) حسودی تا چه حد آخه ؟!
ولی از شوخی گذشته . ورم زانوش از پریشب خیلی زیاد شده بود تا حدی که دیگه زانوش صاف نمیشه و همش زاویه دار می موند .
به محض معاینه دکتر گفت احتمال خیلی زیاد منیسکت آسیب دیده . اول گرافی زانو بگیر . دیگه من و محمد رفتیم برای رادیولوژی و آبجی بزرگه و شوهرش هم رفتن خونه شون . بعد از گرافی باز اومدیم کلی نشستیم تو نوبت تا دکتر عکس رو ببینه . که وقتی دید گفت ظاهرا خطرش انقدری نیست . ولی لازمه که حتما ام آر آی هم انجام شه . یه سری دارو هم براش نوشت .
تموم این ساعات یاسی من هم تو خونه تنها بود . دیگه تا بیام خونه ساعت شد 10 شب !
بعد از شام تزریق آمپول متیل پردنیزولون رو براش انجام دادم و با پمادی که براش تجویز شد زانوش رو ماساژ دادم و با زانو بند بستم . فعلا هم خوابیده . فقط امیدوارم که مشکلش به عمل کشیده نشه که من دیدم و میدونم عمل ارتوپدی سخت ترین و خشن ترین نوع جراحیه :(
الان هم دستم از ماساژ اون پماد می سوزه . پوست کف دستم داغ شده .
منم خیلی مظلوم واااااار مچ دست چپ خودم رو با پیروکسیکام ماساژ دادم و بازم با مچ بند بستم .
از قدیم گفتن همه چیز به نوبت . حالا شده کار ما ! ما هم نوبت رو رعایت کردیم .
+ دیروز غروبی خونه ی مامانی بودیم که یاس خانوم لیوان چای رو ریخت روی پاش . الان هم کمی از پوست زانوش که تاول زده بود ترکیده و ... ! هر چی خواستم راضیش کنم امشب ببرمش حموم میگه " نه ! پام میسوزه " ! منم بی خیال شدم . حق داره خب ...
گفتم که همه جا به نوبت :)
- يكشنبه ۹۱/۰۴/۱۱