شب مهتاب ...
+ یه تعداد فلوچارت باید طراحی میکردم واسه بخش ! امشب برای اولین بار نشستم و بعد از کلی کنکاش خلاصه فهمیدم باید چیکار کنم ! تمومشون کردم و برای صبح تحویل میدم . امیدوارم که ایرادی نداشته باشه !
+ دیروز مراسم عقد خصوصی خیلی خوب برگزار شد . هر چند "هیچکس" خیلی ناراحت بود از اینکه دوستای صمیمیش بهش کمک نکردن و خیلی کمی و کثری تو مراسم عقد داشت . وقتی بغض کرده بود و میگفت " کسی هیچ کاری واسم نکرد " واقعا دلم سوخت . منم که شب قبلش شب کار بودم و بعد هم که اومدم خونه دریغ از اینکه یه دقیقه چشم رو هم بذارم . ظهر هم رفتم اونجا و علیرغم اینکه شدیدا سر درد داشتم تا ۱۹:۰۰به هر شکلی بود موندم و بعدش برگشتیم خونه بدون اینکه شام بخورم خوابیدم . هنوزم چیزی نخوردم ...
ساعت ۲۴:۰۰ از خواب بیدار شدم و از اون زمان به اینور پشت سیستم نشستم و کارهای بخش رو انجام دادم .
+ یهویی دلم خواست برگردم به پارسال و دقیقا همین روز ! و این شد " پستی " که پارسال نوشته بودم ! خوندمش و کمی به اون روزها فکر کردم ... یادش بخیر . دقیق یه سال گذشت
+ واسه سه روز اول عید درخواست مرخصی داده بودم که موافقت نشد . جدا از اینکه شب عید شیفتم روز عید هم شیفت هستم و همینطور روز سیزده ! هر چند دیگه واسم مهم نیست . ولی دوست داشتم شب عید حتما برم مزار ... اینم که نمیشه !
+ صبح قرار بر اینه که بیان و پرده ی هالُ نصب کنن و از الان میدونم وقتی از بیمارستان برگشتم کلی کار دارم که باید انجام بدم ...
+ ببخشین که گاهی با نوشته هام شماهارو هم درگیر و عصبی میکنم . دوست ندارم توی نت من از دوستانم فراری باشم و جای دیگه با نام و نشون دیگه ای بنویسم . پس خواهشا گاهی که نوشته هام به مزاجتون سازگار نیست کمی تحمل کنید تا رو به راه شم و گرنه بر خلاف میلم مجبور میشم کاملا خصوصی بنویسم . خصوصیه خصوصی و رمز رو به هیچ کس هم ندم !
- پنجشنبه ۹۰/۱۲/۲۵