ماندن نیز بهانه می خواهد ...
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ
* چند روزی می شه که برای موندن دنبال بهانه می گردم و هر لحظه برای رفتن مصمم تر از قبل ... این چند روز هر چقدر وبلاگ دوستانُ گشتم نتونستم آدرس نائیریکا را پیدا کنم . به وبلاگ آقای رهگذر هم سر زدم ( آدرس نائیریکا لینک وبلاگش بود) که متاسفانه وبلاگ ایشون هم برام باز نمیشه و نهایت به این شکل باقی می مونه .
امروز صبح وقتی چشم باز کردم آدرس وبلاگش همانند یک جرقه تو ذهنم نور زد . تایپ کردم و با این تصویر رو به رو شدم ...
انگار کسی قلبمُ تو مشتش فشرده کرد . با نهایت نیرو و توان . اشک تو چشمام حلقه زد و حتی سرازیر شد . واقعیتُ بگم نائیریکا ؟! کمی به تو غبطه هم خوردم که جرات چنین کاریُ داشتی . چیزی که من نداشتم و ندارم .
و نهایت اینجا ...
** شاید تمام اینها جرقه ای باشد برای اینکه من آخرین پست این وبلاگُ همین لحظه ثبت کنم . از همه ی دوستان حلالیت می طلبم . مخصوصا از آقا یزدان که عطای اینجا را به لقایش بخشیدن . اینجا رو بخاطر آرامشی که بهم میداد دوست داشتم . حسی که ذره ای از اونُ تو فیس بوک هیچوقت تجربه نکردم . حسی که حتی در دنیای واقعی با افراد واقعی کسب نکردم . چند روزی هست که برای موندن بی بهانه شدم ...
*** نظرات دوستان جواب داده شد .
- دوشنبه ۹۳/۰۱/۱۸