یه پرستار کوه ِ درده ...
* دیدنش خالی از لطف نیست . جهت دانلود کلیک کنید .
** امروز از دانشگاه آزاد برام پیامک اومد که برای چهارشنبه و پنجشنبه بدلیل همایش کارورزی ها کنسل شده ولی دانشجوها موظفن در ساعات کارورزیشون در همایش حضور بهم رسانند :دی [چه بد] از بنده هم خواسته شده جهت حضور و غیاب دانشجوها در همایش شرکت کنم و در واقع حضور اساتید و دانشجویان الزامیست :)
با مسئول مربوطه تماس گرفتم ، گفتم من که شرکت نمیکنم ولی به یکی از همکارا می سپرم که حضور و غیاب گروه ِ منُ انجام بده . طی تماس با همکاری که ماه قبل یه روز به جاشون با دانشجوهاش کار کردم ، ازشون درخواست کردم که روز سه شنبه که من نمیتونم برم بیمارستان ایشون هوای دانشجوهارو داشته باشه و از طرفی حضور و غیاب روز چهارشنبه و پنجشنبه ی دانشجوهارو در همایش به عهده بگیرن . و این چنین شد که بنده سه روز آخر هفته ظاهرا معاف شدم :)
*** نـمیدونم دیگه کی باز این لیاقت نصیبم شه که به عنوان یه پرستار و یک خدمتگزار در خدمت بیماران باشم ولی همینقدر میدونم که بی صبرانه منتظر یه فرصت دیگه م :) خدایا خودت کمکم کن .
بعدا نوشت آوا : جمعه ناهار به اتفاق آبجی بزرگه و خونواده ش خونه ی مامان اینا بودیم . مامان میگفت تو شهرکشون یه دختر و پسر دانشجو به دلیل گازگرفتگی (با گاز مونوکسید کردن - CO) فوت شدن . امان از این مرگ خاموش ... ! حالا اون بین یاد جوونی حدودا 28-29 ساله میفتم که تقریبا دو سال قبل با تشخیص گازگرفتگی میارنش بیمارستان . بعد از اورژانس انتقالش میدن به بخش ما . پرستاری که از اورژانس برای تحویل بیمار به بخش اومده بود تشخیصُ گازگرفتگی بیان میکنه . ما هم با قیافه ای ناراحت و نگاهی پر از محبت به جوون از مرگ برگشته نگاه میکردیم و تو دلمون میگفتیم خدایا شکرت ! به جوونیش رحم کردی یا به پدر و مادرش :))) بیمارُ به تخت انتقال دادن و مجدد رفتیم بالینش تا کارهای بالینُ انجام بدیم . گفتم سر درد و تهوع و خواب آلودگی نداری ؟ در حالیکه یه دستشُ زیر سرش برده بود و پای راستشُ کمی بالاتر از بدن ... گفت نه ! خوبم . فقط درد دارم . گفتم سر درد ؟؟؟ گفت نه پام درد میکنه . با تعجب نگاش کردم گفتم پات ؟ برای چی ؟ پاچه ی شلوارش که از درز باز شده بودُ کشید بالا و دیدم ای داد جاز گاز در چند ناحیه مشهوده . گفتم اوه این چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت سگ گاز گرفته .... به هر شکلی بود خودمُ کنترل کردم تا برگشتم توی استیشن . حالا از خنده به هرُ کر افتادم . همکارم میگه چی شده ؟؟؟ چرا میخندی ؟؟؟ گفتم تشخیص این پسره چی بود ؟؟؟ گفت گاز گرفتگی ! گفتم با چی ؟ با خنده میگه خب با مونوکسید کربن دیگه . گفتم نه جان . با دندونای سگ .... نزدیک ده دقیقه فقط خندیدیم . تا نگاهمون به هم میفتاد باز خنده مون شروع میشد . همکارم تماس گرفته با پرستار اورژانس . میگه این بیماری که آوردی تشخیصش چی بود ؟ میگه گازگرفتگی ! گفت با چی ؟ اونم میگه خب گاز گرفتگی با چی نداره که . گازگرفتگی ِ دیگه ! همکارم بهش گفت این گازگرفتگی با فک سگ بوده . اون بنده ی خدا میگه بخدا اورژانس شلوغ بود . همکارم دید خیلی شلوغ شده گفت تو برو مریضُ تحویل بده . هیچ کاری هم نداره . فقط پیگیری جواب آزمایش داره . برو تحویل بخش بده بیا . ظاهرا این خانم از همه جا بی خبر بیمارُ میاره بالا و حین انتقال یادش میاد تشخیصُ نپرسیده . به همکارش زنگ میزنه اونم میگه گاز گرفتگی . دیگه توضیح نمیده با سگ یا با مونوکسید کربن :))))
دیشب دچار بیخوابی شدم . تا ساعت 03:30 نیمه شب بیدار بودم . سه تا فیلم سینمایی از شبکه ی داخلی دیدم . البته ما شبکه ی خارجی نداریم . منظورم این بود دوبله شده و سانسور شده دیدم .
* کوهستان مرگ . به کارگردانی شلدون ویلسن
** پنگوئن های آقای پاپر . با بازی جالب جیم کری . وای دلم یه دونه از اون پنگوئن ها میخواست :)
*** آرسنیک و تور کهنه . فیلمی به کارگردانی فرانک کاپرا . محصول 1944 ( تمام هنرپیشه های این فیلم فوت شدن )
- يكشنبه ۹۳/۱۱/۲۶