روزمره گی !!!
* هـــر از گاهی جمعشون میکنم و براشون از یه سری نکاتی که ممکنه در حین کار براشون پیش بیاد حرف میزنم . به اندازه ی کافی تئوری خوندن که من هی نکات تئوریُ بهشون گوشزد نکنم . بیشتر روز خطرات دارویی و پزشکی فوکوس میکنم هر چیزی که به خاطرم میاد براشون با تذکر توضیح میدم . همه شون با دقت گوش میدن . کمی بعد یکی از بچه ها می پرسه ! ببخشید خانم فلانی [اسم فامیلمُ میگه] چرا ما تو ترم های پایین تر نمرات کارورزیمون بیشتر بود ولی حالا که کارمون بهتر شده نمراتمون کمتر میشه ! در جوابش میگم بالطبع وقتی تجربه و علمتون بالا میره به همون حد توقعات هم افزایش پیدا میکنه . یه جوری نگام میکنه که انگار نفهمیده چی گفتم . میگم فرض کنید کلاس اول دبستان یه نقاشی با چهار تا خط کج و معوج میکشین میگین این خونه ست ، این کوهه و این درخت ! بعد معلم بهتون میده 20 ! این نقاشی برای اون مقطع ارزش 20 دادنُ داره ولی وقتی کلاس پنجم رفتی نمیتونی اون نقاشیُ بکشی باز انتظار 20 داشته باشی . حتی اگر خیلی بهتر هم کشیده باشی ممکنه 20 نشی . چون اصولشُ رعایت نکردی ... اینبار طوری نگام کرد که حتی خودم حس کردم بچه حسابی قانع شده :)
** دیشب خونواده ی مسیب دایجونم خونه مون بودن . شب خوبی بود . 5 روز متوالی ِ که بارون بی وقفه می باره . دقیقا اینجور برداشت کنین که ما زورمون خیلی زیاده و ابرهای باران زا رو گروگان گرفتیم ! جرات داری شاکی شو !!!!!!!!!!! :) بله زورمون زیاده .
*** ویرایش فرم ارشدُ انجام دادم ولی هنوز برای تغییر شهر حوزه ی امتحانی دو دلم . نمیدونم تهرانُ بزنم یا رشت ُ :( البته در حال حاضر انتخابم رشت ِ ! هر چند این انتخاب صرفا برای مشخص کردن حوزه ی برگزاری آزمون ِ ارشد ِ و ارزش دیگه ای نداره :)
- شنبه ۹۳/۱۱/۲۵