تغییر آموزشگاه موسیقی
* آموزشگاه موسیقی یاس به دلایلی استاد ویلونُ عوض کرد و یه دختر جوونی که کلاسیک کار میکنه رو جایگزین استاد قبلیشون کردن . از اون هفته یاس دمق بود و همش میگفت این خانمُ بدو ورود حتی به آرشه گرفتن ما ایراد گرفته . خلاصه نتونست با بچه ها ارتباط برقرار کنه و هنرآموزها یکی یکی از ادامه ی یادگیری در آموزشگاه انصراف دادن . از جمله یاس . امروز [یکشنبه] استاد قبلی با هماهنگی ما اومد خونه مون و با یاس کار کرد . بجای نیم ساعتی که ساعت تعیین شده ی آموزشگاه بود و هر زمان که نیم ساعت تموم میشد منشی هنرجوی بعدیُ می فرستادن داخل .... ایشون نزدیک 50 دقیقه با هزینه ی ثابتی که از قبل میدادیم با یاس حسابی کار کرد . در آخر هم گفت " زمان اصلا برام ملاک نیست . وقتی می بینم هنرجو فعال ِ و علاقه داره ، مسخره ست به زمان فکر کنم ." خلاصه بعد از پایان کار ، یک ساعتی نشست و با هم حرف زدیم . آموزشگاه موسیقی دیگه ای با ایشون صحبت کردن تا اونجا مشغول شن و ایشون هم لطف کردن به ما اطلاع دادن تا در صورت تمایل یاسُ اونجا ثبت نام کنیم تا از کنسرت های دوره ای عقب نمونه . حالا قراره محمد بعد از ظهر دوشنبه بره برای ثبت نام در آموزشگاه جدید . اینجوری خیلی بهتر شد .
** سـالاد و ژله ها رو به همراه الباقی وسایل بردیم خونه ی مامان اینا تو یخچالشون مرتب چیدیم و قرار شد باباجون صبح از باشگاه بیاد دنبالم تا برم خونه شون و از همونجا به اتفاق باباجون و مامانی بریم مدرسه . بارش بارون هم از غروب شروع شده و هنوز هم ادام داره . قرار بود بچه ها توی حیاط مدرسه باشن ولی با این بارش کمی برنامه هاشون بهم ریخته . ولی خب این چیز مهمی نیست . داخل کریدور مدرسه هم می تونن به راحتی کارهارو پیش ببرن . ماشالله ساختمون مدرسه شون حسابی بزرگه و کریدور وسیعی داره .
یه ظرف بزرگ هم برای شام کنار گذاشتم که خونه ی مامان اینا دور هم خوردیم . به داداشم میگم علی یه وقت نصف شبی نری سراغ ِ این ظرفها ! البته همه شون سلیفون کشیده ست ولی خب داداشم ِ دیگه . نیمه شبی عادتش میره سراغ یخچال . بعد از شام برای شب نشینی رفتیم خونه ی ض دایجون داداشم با ما اومد و برای خواب اومد خونه ی ما تا صبح از همینجا بره کار بانکیشُ انجام بده . قبل از خواب میگه " آواجون امشب با خیال ِ راحت بخواب حداقلش خونه نیستم برم سراغ یخچال " :))))))
- دوشنبه ۹۳/۱۱/۲۰