نوبتی ِ انگار ...
* بـعد از اینکه یاس حالش خوب شد و امروز راهی ِ مدرسه شد دلم به این خوش بود که شکر خدا بیماری یاس ویروسی نبوده و توی خونه مون کس دیگه ای مبتلا نشده . بی خبر از اینکه مامان بنده ی خدا شب قبل خونه ی عمه م با تب و لرز دست و پنجه نرم کرده . صبح باباجون تماس گرفت و گفت مامانُ برده دکتر ! برای مامان کنار رادیاتور تشک و پتو + لحاف اضافه گذاشتم و سریعا" سوپ بار گذاشتم و کمی بعد مامان با چهره ای پف آلود و لرزان اومد خونه . بلافاصله بتامتازونُ براش تزریق کردم و تست پنی سیلینُ انجام دادم . فشارش هم ظاهرا شش و نیم بوده . سرمُ که حاوی دگزامتازون بود بهش وصل کردم و ترجیحا بجای اسکالپ آنژیوکت زدم که یه وقتی اگه باز نیاز به سرم بود کمتر سوراخ سوراخ شه :( تزریق پنی سیلین و سفتریاکسونُ انجام دادم . بنده ی خدا مامان فکر کنم از درون حسابی خشک بشه . سفکسیم خوراکی هم براش تجویز شده :( بعد دیگه کاملا رفت زیر لحاف تا بلکه تنش عرق کنه و لرزش از بین بره .
الان که اینا رو تایپ میکنم مامان کمی دلش گرم رفته و خواب ِ . قبل از اینکه بخوابه یه لیوان آب جوش و عسل بهش خوروندم . یه لیوان چای و دارچین و شاخ نبات هم پشت بندش خورد . به همراه دو سه تکه ویفر . سوپ آماده ست ولی خودش میگه فعلا نمیخورم . آنژیوکتُ هنوز ازش جدا نکردم . فشارشُ مجددا گرفتم ! الان دیگه فشارش رسیده به 9 . کلا ما خونوادگی فشارمون از 9-10 تجاوز نمی کنه :) این یعنی فشار مامانی الان خوب شده .
یه پیاز گنده هم چهار قاچ کردم گذاشتم بالاسرش بلکه کمی آلودگیهارو به خودش جذب کنه .
وقتی مامان اومد خونه تمام دلخوشیش این بود که یاس چون مریض ِ دیگه مبتلا نمیشه . وقتی بهش گفتم بیماری یاس اصلا آنفلوانزا نبوده ، بلکه مربوط به سینوسشه دوباره نگران شده ، میگه نکنه باز بچه مریض شه :) خدایا خودت بخیر بگذرون .
** جـهت پیشگیری از بیماری ، خودم دو تا سرماخوردگی یکجا دادم بالا :دی
- يكشنبه ۹۳/۱۱/۰۵