همینجوری ...
پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ
* محمد در تلاش تا اگه بشه انتقالیشو بگیره. ازش خواستم نهایت تلاششو کنه . دعاشم از ما و توکلمونم به خدا ....
امشب اولین شبکاریمه. فکر نکنم سخت بگذره. برای منی که عاشق کارم هستم اصلا سخت نیست :-)
یکشنبه ای که گذشت دنیام به قیامت کشیده شد. خیلی ترسیده بودیم. خیلی ....هیچوقت نمیتونستم تصور کنم چطور ممکنه روشنایی روز در عرض کمتر از چند ثانیه از سیاهی شب هم سیاهتر شه....ولی شد و ما این اتفاق رو به چشم دیدیم.
روزها و شبام روتین وار میگذره ....
دوباره باز خیال تو خیابونای خیس شهر
فاصله مون خیلی شده ایندفعه بیشتر از یه قرن
دوباره دیوونه شدم تو این هوای بارونی
یه دنیا بغضه تو گلوم نمیشکنه به آسونی ......
- پنجشنبه ۹۴/۰۵/۰۱
شما لطف دارید بزرگوار...
الهی همیشه در جشم و شادمانی عزیز..