شیشه ...
جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۲ ب.ظ
همیشه فکر میکردم اوناییکه توی تصادف با سر میرن تو شیشه چه حس و حالی رو تجربه میکنن. تا دیروز خودم تجربه ش کردم. وقتی با تن خسته سوار ماشین شدم تمام فکطر و ذکرم این بود که هر چه سریعتر خودمو به ایستگاه صادقیه برسونم ولی با حماقت یکعدد شهروند در کسری از ثانیه با ضربه ی محکمی این اتفاق برام افتاد.صد در صد خدا هوامو داشت. شایدم دلش بحال غریب بودنم سوخت. آقایون شهروند محترم تهران بزرگ تازه استارت شاخ و شونه کشی و فحشبازی رو زده بودن که من جون خودمو گرفتم و فرار رو بر قرار ترجیح دادم. ولی هنوز نیم ساعت نگذشته بود که درد گردنم امونمو برید..... و الباقیشم دارو درمانی و استراحت.... شکر خدا بخیر گذشت. ضربه ی محکمی بود و منم همراه با جست سریعم محکم با شیشه ی جلوی ماشین برخورد کردم ولی چون از سمت گیجگاه برخورد کردنم بیشتر گردنم اذیت شد .....
- جمعه ۹۴/۰۴/۲۶