دلواپسی !!!
مهم این نیست که قطره باشی یا اقیانوس
مهم این است که آسمان در تو منعکس شود
امروز (یکشنبه) تا برگردم خونه تقریبا ساعت ۵ بود . کسی هم تو خونه منتظرم نبود . همسری که با همکارش رفته بودن سمت ییلاق و یاس هم خونه ی مامان بود . دیگه تا جمع و جور کنم یه ساعتی گذشت . حالا میخوام با محمد تماس بگیرم ببینم کجا هست ولی جواب نمیده ! تلفن خونه هم به لطف خاطر فراموشیمون فقط قادر به تماسهای اضطراریه ! به قول محمد آبرومون رفت ! حالا هر کی ندونه فکر میکنه لابد بدهیمون چقدر سنگین بوده که قطع شده ! نه بابا ... قبض رو گم کردیم . مبلغ هم فقط ۵۰۰۰ تومان بوده که شکر خدا آبرو برامون نذاشت . حالا قرار شده فردا بره درخواست قبض کنه تا پرداخت شه . جالب می دونین چیه ؟ اینکه ای دی اس الم وصله خب این وصل باشه تلفن مهم نیست
حدودای ۶:۳۰ بود که محمد تماس گرفت که داره میاد خونه و منم که سر ردرد داشتم رفتم کلید رو از پشت درب اتاق برداشتمو گوشیمو سایلنت کردم و خوابیدم . وقتی از راه رسید دیگه کلا خیالم راحت شد و فقط انقدر تونستم بهش بگم که خط تلفن قطع شده و گوشیم هم سایلنته و بعد دیگه رفتم تو هپروت ! نگو اون بنده خدا هم سرش درد میکرد و از همین روش من استفاده میکنه و گوشیش رو برای اولین بار بی صدا میکنه و می خوابه ! ساعت ۱۰ شب بود که با صدای بوووووم بوووومه درب از خواب می پریم . آبجی بزرگم بود ! بنده خدا مامان هر چی با خونه و همراهامون تماس میگیره می بینه هیچ کدومش رو جواب نمیدیم و دست به دامن آبجیم میشه و میگه برو خونشون به گمونم اینارو گاز گرفته . چقدر نگران شده بودن. وای خواهرم وقتی دید خوابیم کلی خندید . البته اولش کلی غُر زد . حالا منم گیر دادم به محمد که تو چرا گوشیتو سایلنت گذاشتی ؟ اونم میگه خوابم میومد دو سه تایی تماس داشتم دیگه اعصابم که داغون شد اینکارو کردم . با مامان که تماس گرفت صدای مامانم میومد که هی داد و بیداد میکرد و اون بین اسم خودمو می شنیدم . به گمونم اگه دمه دستش بودم تیکه بزرگم گوشمممممممممم بود .
خلاصه ساعت ۱۰:۳۰ آقا محمد میره یاسی رو میاره خونه و ما هم یه لقمه شام می خوریم و الان هم که دارم این مطلب رو تایپ میکنم اصلا خوابم نمیاد . مامان نگار الان تازه می فهمم چه لذتی داره هی بخوابی و بخوابی .
+ خب الان من باید چیکار کنم ؟
+ آهان اون پیره مَرده که گفتم دیروز حالش خیلی بد بود و هیچ امیدی به موندنش نداشتیم امروز به طرز معجزه آسایی حالش رو به بهبودی بود و کلی بهم گیر داد . خداجون شکرت
- دوشنبه ۹۰/۰۱/۲۲