زدیم به دل خطر ... :دی
جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۸۹، ۰۳:۴۰ ب.ظ
سلام
امروز دیگه زدیم بیرون و با ماشین بی پلاکمون راه افتادیم سمت محل مادری
الان هم خونه ی حباب اینا هستیم و برای شب هم میریم خونه ی یسناجونی![]()
خُ چیه ؟
خسته شده بودیم !!!
راستی کسی نمی دونه چجوریه که یکی دیگه "بله " گفته اونوقت من خواهرشوهر شدم ؟ ![]()
فردا قراره برن آزمایش خون و انشالله به سلامتی تا آخره هفته هم عقد میکنن ... ![]()
یاسی هم کلی ذوق داره و خوشحاله که زندایی دار شده ![]()
- جمعه ۸۹/۱۲/۱۳