MeLoDiC

یواش یواش ! شدم عاشق چشاش ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

یواش یواش ! شدم عاشق چشاش ...

يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۹ ب.ظ

سلام خدمت دوستان عزیز . روز و روزگارتون خوش . 

دلم میخواست بیام و بنویسم زندگی به روال همیشگی خودش در حال گذره و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده جز اینکه یک ماهه که اسکان پیدا کردیم و به قولی مثل آدم در حال زندگی هستیم . همین الان غذای امروز رو که قاتی پلو هست دم کردم نشستم پشت میز ( غذاخوری) و در حال تایپ هستم :) محمد روی مبل لم داده و در حال ور رفتم با گوشیشه و کلمات بازی فندق رو کشف میکنه و هر بار که وارد بازی میشه میگه نمی فهمم چرا روی ایکون بازی شکل بلوط رو گذاشتن ولی اسم بازیش فندقه ؟ سئوالی که جواب نداره :) 

تی وی در حال خودکشیه و چیکو هم در تلاشه تا در این مهم همراهیش کنه . از وقتی که به این خونه نقل مکان کردیم تنها دوبار از قفس بیرون اومده و هر دو بار هم انقدر به در و دیوار کوبیده که من گفتم هیچ ! به فنا رفت . ولی نرفت و همین الان در حال زر زر زدنه :دی 

خونه مون رو تا حدی میشه گفت دوست دارم . علیرغم اینکه هال پنجره نداره در عوضش اتاق خوابها به شدت نورگیر هستن ( همراه با پنجره های وسیع و درب بالکن وسیع تر حتی ) ! در همین لحظه نور خورشید تا بخشی از هال هم نفوذ کرده ... در عوض اینکه هال پنجره نداره یه بالکن داریم که هر چند اونم محصوره ( چون طبقه ی اولیم عقل سلیم میگه محصور بودنش بهتره ، البته یاس نظرش جز اینه ) در عوض چشم اندازش یه باغ کوچیکیه که در واقع بخش پشتی مجتمع ماست که همین الان درخت انار و خرمالوش میوه داده :) هر چند چیزی از این میوه ها تا بحال نصیبمون نشد ولی دلخوشیم که تو این شهری که آپارتمانها سر به فلک گذاشتن داشتن همچین چشم اندازی خالی از لطف نیست ...و برای مایی که شمالی هستیم در واقع غنیمته . 

یا مثلا درخت کاج سوزنی که درست پشت نرده های بالکن هستن حکم پرده ی  اتاق یاس رو داره به طوری که نیازی نیست برای درب بالکن پرده ای نصب شه و این درخت به راحتی اون رو می پوشونه تا جاییکه  از بیرون جایی برای دید زدن افراد بیمار باقی نمی مونه ... 

برای داخل خونه م در حال حاضر همه چیز اوکیه ! ولی به شخصه دلم میخواد کف خونه رو لمینت کنیم تا روشن تر شه. مسلما اولین زمان ممکن (تامین بخش مالی ) این اتفاق خواهد افتاد . 

عنوان : ترانه ای از شهرام شب پره که در حال گوش دادن بهش هستم و لبخند مینشونه روی لبم ... 

  • يكشنبه ۹۷/۰۷/۲۹
  • ** آوا **

نظرات  (۱)

سلام آوا جون خوبی عزیزم؟یاس خوبه؟آقامحمد خوبه؟فکر کنم زندگی بر وفق مراد شد. شاید وفق مراد دل من. چون خیلی غصه تو میخوردم تو شهر غریب سر کار میرفتی. جوری که تو این چند وقت نبودنم هم باز یادت می افتادم و میگفتم یعنی آوا داره چیکار میکنه; خلاصه برات آرزوهای خوب میکنم.شاد باشید عزیزم درکنار خانوادت
پاسخ ** آوا ** :
سلام باران عزیزم . 
خوبیم شکر . اره الان دیگه با هم زندگی میکنیم . مرسی از محبت و ارزوهای زیبات 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">