رهاجان عاقبت بخیر شی ...
شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۱۸ ب.ظ
تنها نشستم تو اتاقم اشک میریزم و تایپ میکنم . این تنهایی و بی همزبونی خیلی سخته ...
درست تو همین دقایق که من در حال تایپم یه جایی تو شهرمون صیغه ی طلاق جاری شد و یه خونواده ی سه نفره از هم پاشیده شد . حس خیلی بدیه . خیلی بد ! این همه سال صبر و تحمل کنی که نذاری زندگیت به فنا بره ولی یه جایی کارد می رسه به استخوونت و در نهایت میشه اینی که امروز شد ...
رهای عزیزم ! خواهر کوچولوی من ... می دونم که لحظات خوشی نیست . می دونم خاطره ی تلخی برات باقی مونده ... ولی با همه ی وجودم برات روزهای خوشی رو آرزومندم ... !!! ببخش که کنارت نیستم تا دستای نحیفت رو توی دستم بگیرم و به آغوش بکشمت و بهت یقین بدم تو اشتباه نکردی . که تو همه ی تلاشت رو برای حفظ این زندگی کردی اونیکه لیاقتش رو نداشت نفهمید و گند زد به زندگی تو و مانی قشنگم ...
- شنبه ۹۷/۰۲/۰۸