تو که بودی !!!
* چـند شب قبل داشتم به ماجرایی فکر میکردم که در یک زمان و مکانی برای ساعاتی فکرم رو مشغول کرده بود . بدجور ...
ولی جالبه هر چه بیشتر فکر میکردم کمتر یادم اومد ( بهتره بگم اصلا یادم نیومد) که سر چه موضوعی اون اتفاق افتاد . آقا ما هی فکر کردیم و به نتیجه نرسیدیم که نرسیدیم . اصلا انگار یه بخشی از ذهن و مغزم با هم دیلیت شده بود . تنها درس مهمی که از این سردرگمی گرفتم این بود که ما آدمها گاهی یه سری از افراد رو تو زندگی خودمون خیلی بزرگ می کنیم . در واقع نه اینکه اونها بزرگ باشن . نه !!! ما اشتباها بزرگشون می کنیم، بعد یهویی مثل یه بادکنکی که بادش کم کم می خوابه هی کوچیک و کوچیک و کوچیک تر میشن و در نهایت می بینی بود و نبودشون با هم فرقی نداره . که اگر داشت حداقل بعده این همه فکر کردن یادت میومد سر چه موضوعی تصمیم گرفتی دیگه نباشه .
خلاصه ی کلام اینکه " در دوستی ها [حتی ] ، واقع بین باشیم " .
من که تصمیم گرفتم دیگه روی هر کسی اسم دوست و رفیق نذارم . و یادم باشه ارزش هر کسی به خودش برمیگرده و نه واسطه ها . تامام ...
** پـیرو پست قبل ( بند وسطش البته ) : خرج ماشین بیشتر از حد انتظارم بود و جالب اینجاست من هنوز ماشینم رو دوست دارم و براش خوشبو کننده هم خریدم حتی :)
*** بـیمارستان ما هر سال برای راهپیمایی 22 بهمن و روز قدس از در اصلی بیمارستان اتوبوس میزاره برای ایاب و ذهاب پرسنل جهت این واجب شرعی :) اون بین هر از گاهی کارت هدیه ای هم به شرکت کنندگان تقدیم میکنن تا راهپیمایی ها گرم و پرهیجان باشه و تعداد شرکت کنندگان بیشتر و بیشتر . مدیونین مدیونین فکر کنین من تا بحال شرکت کرده باشم ( کلا از وقتی فهمیدم [شنیدن نه ! فهمیدن ! من به راحتی هر چیزی رو قبول نمیکنم مگر اینکه بهم ثابت بشه] پرسنلی که در نماز جمعه شرکت میکنن بهشون اضافه کاری تعلق میگیره اونجا هم دیگه نرفتم و نمیرم ) ! اونوقت امسال هدیه ای ندادن که هیچ حتی اتوبوس هم نذاشتن و اذعان داشتن که با توجه به احتمالاتی که در رابطه با شلوغی مخالفین میدن هیچ گونه مسئولیتی رو متقبل نمیشن .
**** بـچه ی یکی از اقواممون به آمریکا میگه آملیکا ! اونوقت از همین حالا بهش یاد دادن که تو راهپیمایی ها بلند بگه ملگ بل آملیکا . طفل ِ خدا هنوز نمی دونه بغیر از شعار راه های بهتری هم برای پیشرفت و خودساختگی و استقلال هر کشوری هست .
- سه شنبه ۹۶/۱۱/۲۴