سرویس نوشت
* تـو سرویسم در راه برگشتن به خونه. خسته م. خسته ی شب کاری و البته کلی فکر آشفته که مثل یویو توی سرم بالا و پابین میره. جدیدا برای نوشتن توی وبلاگم دچار مشکل شدم. شاید واسه خاطر این هست که زمان کمتری رو توی خلوت خودم تنها هستم. نمیدونم! میشینم پشت سیستم تا بنویسم ولی یهویی میبینم حسش نیست ...
** بـه لطف برف شدیدی که چند روز قبل باریده و به لطف جهالت و بی تجربگی من و البته کم لطفی اطرافیان آگاهم ماشین دچار یه خرج اساسی شد و الان در تعمیرگاه به سر میبره. تصمیم گرفتم از این به بعد حتی جای بنزین تو باکش هم ضد یخ بریزم :-))) الان خنده های من نشان از سرخوشیمان است :-))))
*** از چهارشنبه یاس به اتفاق باباش اومدن کرج و درست همین چند دقیقه قبل از مدرسه تماس گرفنن که چرا دخترمون یاس مدرسه نیومده:-) خلاف ملت سنگین شده والا اون زمان ما یا غیبت نمیکردیم یا اگرم قرار به غیبت بود لزوما باید حضوری والدین اقدام میکردن برای اطلاع به اولیای مدرسه. اونوقت این پدر و دختر حتی زحمت یه تماس تلفنی رو نکشیدن. واقعا عجب دوره و زمونه ای شده :-)))
- شنبه ۹۶/۱۱/۲۱