وبلاگم ...
* بـه آرشیو وبلاگم که نگاه میکنم می بینم چکیده ای از سالهای اخیره ! سالهای دانشجوییم ، طرح پرستاریم ، مربی بالینی شدنم و دوباره پرستار شدنم ... !!! جالبه .
** صبح سه شنبه (ششم تیرماه) بعد از پایان شبکاریم به اتفاق محمد و یاس رفتیم اصفهان . و صبح پنجشنبه برگشتیم کرج . یاس مونده پیش مادرجونش ( اصفهان ) . نه وقت اصفهان گردی داشتیم و نه باقی شرایطش رو .
با این وجود همون شب اولی مامان حاجی تدارک یه دور همی پیکنیک وار رو دادن و به اتفاق جمع رفتیم به محله ای به نام ناژوان :) نزدیک باغ پرندگان اصفهان . جای قشنگی بود ...
+ این عکس رو نزدیکای غروب گرفتم . خودم خیلی دوسش دارم :) البته ما فقط از پایین تماشا کردیم .
+ این تصویر خیلی تاسف باره . مسیر رودخانه ی زاینده رود ... خالی از هیچ !!!
+ چند روز قبل به باغی در اطراف کرج ( جاده ی کرج - قزوین ) دعوت شدیم . خیلی خوش گذشت . این تصویر هم از محل پارک ماشین مدعوینه . جای دوستان خالی .
** وقتی از اصفهان برگشتیم چیکو در حال کشیدن نفسهای آخرش بود . خیلی به موقع رسیدیم . هیچ وقت بابت اون اتفاق خودم رو نمی بخشم . امیدوارم که خدا این سهل انگاری منو ببخشه . خوشحالم که نجات پیدا کرد ...
# شب کارم ! التماس دعا ...
- يكشنبه ۹۶/۰۴/۱۱