سیسمونی نی نی گولو:)
* دیشب مامان حاجی ازم خواست تا برنامه م رو طوری تنظیم کنم که صبح وقتی بزاریم با هم بریم برای خرید باقی سیسمونی نی نی ِ عمه حمیده ( خواهرشوهر) ! همچین برنامه برنامه می کنم هر کی ندونه فکر میکنه لابد چقدر کارام فشرده ست . نه جانم ! کافی بود کمی از خوابم بزنم تا تایم مورد نظر فراهم شه .
خلاصه وارد سیسمونی فروشی که شدیم ستاره و قلب بود که از چشم و روحمون فوَران میکرد . مامان حاجی هی ازم نظر میخواست . مثلا میگفت این لباس قرمز که ستاره ستاره داره ؟! یا اون یکی که رنگین کمونیه و روش عکس کیتی داره ؟ منم با ذوق میگفتم اون رنگین کمونیه . اونا جدیدن و قشنگترن . دوباره یه نگاه به این مینداخت ، یه نگاه به اون یکی و در نهایت میگفت همین قرمزه ستاره داره رو بذارین . خب این چه طرز نظر خواهیه ؟؟؟ خنده م گرفته بود . من ریز ریز میخندیدم و فروشنده هم خنده ش گرفته بود . خلاصه یه اختلاف سلیقه ای باید بینمون باشه دیگه ! نه ؟؟؟ ولی کلا خیلی خوب بود . بیشتر خریدها انجام شد حالا مونده کم و کسری ها که قرار شد وقتی رفتن اصفهان با پدر و مادرِ نی نی هم فکری کنن ، ببینن دیگه قراره چه چیزایی خریداری شه که بخرن . راستی نگفتم . نی نی مون دختره :))))))
** خـیلی حس خوبی دارم از اینکه اینجا رو دارم ! بیان جان متشکرم :))) فقط بیا و یه لطفی کن واسه کامنت گذاری هم این زردک هارو فعال کن تا دوستان بلاگفایی گله نکنن که اینجا شکلک نداره و حس و حالمون در نطفه خفه میشه و امکان انتقالش نیست .
- چهارشنبه ۹۶/۰۲/۱۳