MeLoDiC

پیشنهاد سوپروایزری :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

پیشنهاد سوپروایزری

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۷ ب.ظ

 * قـراره یه تصمیم مهم بگیرم . تصمیمی که می تونه یه سکوی پرش باشه برام . حالا تا حتمی شدنش نمی تونم بگم جریان از چه قراره . ولی همین حالا ، با همین شرایط هم خیلی خوشحالم که من جز بهترین ها بودم . 

دو خط بالا مربوط به چند پست قبل تر بوده و تصمیمی که کلی ذهنم رو درگیر خودش کرد و در نهایت جواب مثبتی که به پیشنهادشون دادم . ولی امروز صبح فهمیدم که یه سری از همکاران همچین سوزشون اومد که یه دختر شهرستانی با سابقه ی کاری نه چندان طولانی ، از یه شهر کوچیک بیاد پایتخت و در عرض دو سال همچین خودش رو نشون بده که یهویی قرار شه از پرستاری به سوپروایزری ارتقاء پیدا کنه . جوابی در مقابل اقدامشون ندارم جز لبخندی که هزاران معنا داره . و باز هم خدا رو هزاران هزار بار شاکرم که بدون اینکه پارتی بازی در کار باشه و کسی سفارشم رو کرده باشه تنها و تنها برای سابقه ی خوب کاریم و تشویقهایی که همراهان و بیماران کتبا" برام رد کردن و زیر ذره بین بودنمون توسط مسئولین بیمارستان من انتخاب شدم ... هر چند منم و یک دنیا علامت سئوال در ذهنم که کدوم یکی از همکارها باعث شد که نهایتا سرپرستار رضایت به این ارتقاء نده . ناراحتیم فقط بابت اون زیرآب زنی هست و بس . وگرنه من واسه همچین سمتی دندون تیز نکرده بودم که حالا بگم ای داد و بیداد نشد که بشه . اتفاقا از اول جوابم منفی بود و به اصرار سوپروایزرهای فعلی تشویق شدم که پیشنهادشون رو قبول کنم . اونم با این شرط که تمام فنون رو بهم یاد بدن و اونها هم قول دادن که تنهام نمی ذارن .

واقعیتش نمی خواستم در مورد این پیشنهاد بنویسم و یا حداقل وقتی حتمی شد بنویسم ولی حالا که نشد ، باید بعنوان یک تجربه ثبتش کنم تا یادم باشه گاهی وقتها آدم با تمام توانش سعی به بالا کشیدن خودش داره ( اونم بالا کشیدنی که تماما با نیروی خودشه و نه بالا کشیدن خودش به قیمت له کردن دیگران و لگدمال کردن دیگران ) ولی یه سریا مثل بختک می چسبن به دست و پات تا اگر خودشون لایق اون موفقیت نیستن اجازه ی این رو هم ندن که تو خودت رو بالا بکشی و تنها راهش اینه که اجازه ندی دیگران به دست و پات آویزون شن . 

همچنان خوشحالم که در همچین موقعیتی من انتخاب اصلح شون بودم . و این اصلا مهم نیست که یه سریا از سر بخل و حسادت اجازه ندادن ، منم سپردمشون به خدا . 

  • جمعه ۹۵/۱۲/۱۳
  • ** آوا **

نظرات  (۱۰)

خیلی خیلی خوشحال شدم. همیشه موفق باشی رفیق قدیمی.
پاسخ ** آوا ** :
مرسی از دوست عزیزم :******* حالا حالا وقت هست ! انشالله در شرایطی بهتر بهش دست پیدا میکنم 
معلومه که قصد اونا تمرین دادن تو نیست قصد اونا که مشخصه.
ما کار به هدف اونها نداریم.
منظور اینه که بدی هایی که به ما میشه ما رو قوی میکنه میسازه.
کلا امروز کامنتهام رو یه جور دیگه خوندی و معنا کردی.
دیر اومدم ادبیاتم برات غریبه شده[خنده]
پاسخ ** آوا ** :
ابجی جان من به خوبی حرفت رو متوجه شدم . واسه همین اخرین حرفم این بود که من باید درس میگرفتم که گرفتم. شما چه دیر بیای و چه زود بیای جات محفوظه عزیزم
ممنون باش از این افراد سپاسگذار باش چون اینا حریف های تمرینی تو هستند دارن تمرینت میدن که بزرگ تر شی قوی تر شی حریف های تمرینی ما بهترین لطف رو به ما میکنند و خبر ندارن‌ باید واسه این ادم ها کادو خرید هدیه برد چون بی پول کلاس و درس ما رو عالم و دانشمند میکنند...

به همین قشنگی...[لبخند]
پاسخ ** آوا ** :
این حریفها مثل بازیکنهای فوتبال می مونن. هدف همه توپ رو گل کردنه ولی یه وقتی توپ رو زیر پای حریف میبینن . اونوقت تکل میرن. اگه پاشون به توپ بخوره و اون رو برای خودشون یا حتی تیمشون تصاحب کنن مشکلی نیست ولی اگه هدفشون به جای توپ صرفا جلوی پیشرفت طرف رو گرفتن باشه و به ساق پا یا مچ پای طرف تکل برن اونوقت خطاست. بازیکن عاقل اونه که همچین مواقعی تابع داور و عدالتش باشه . داور مطلق و عادل محض هم خداست . سپردم به عدالت اون . اینا حریف تمرینی نیستن قصدشون تمرین دادن و ساختن من نیست اینا دقیقا خوده حریفن  و  این منم که باید درس بگیرم که گرفتم . 
سلام"
هر زمان به تواناییهای خودت شک کردی این بهترین راهه"
هر زمان احساس کردی که نکنه راهت رو داری درست میری یا نه"
این بهترین راه تشخیصشه"
فقط میتونم بگم: خاک توی سر افرادی که همیشه افکار پلید تو سرشونه" و فکر میکنن لنگ شدن پای همسایه باعث بهتر راه رفتنشون میشه"
روشنای عزیز درست گفتند" دقیقا در جریان کارهاش بودم"
شما یکبار در چنین شرایطی قرار گرفتی ایشون سه بار..
اما در نتیجه اون شخص بود که سرشکسته از اب در اومد....
واسه دل خوش کردن اینو نمیگم" با یه دنیا یقین و باور بهت میگم:
این افراد رو به خدا بسپار اونوقت بشین و تماشاش کن تو چیزی رو از دست ندادی"
 بازم موفقیت و پیشرفتت برامون ارزوست..

بی سبب هرگز نمیگردد کسی یار کسی
یار بسیار است تا گرم است بازار کسی

تا توانی سایه دیوار خود را بیش کن
تا نگردی سایه جویِ بهر دیوار کسی

پرتوِ خورشید یکسان است بر گیتی مباش
بهر نفع دیگری در فکر ازار کسی

یوقتهایی که حکمت خدا در کار باشه" یکی از موجودات روی زمین از انسان گرفته تا حیوان" میشن دست خدا" که بحتم نباید صورت بگیره" اگه این فرضیه درست باشه" طرف رو لعنت نمیکنیم اما از اینکه او انتخاب این  امتحان شد" بحتم ادم بخیلی بوده.. پس در نهایت:  بازم خدا لعنتشون کنه.. شکلکم که نداری......بای
پاسخ ** آوا ** :
سلام . شب و روزتون خوش . من هیچ وقت به تواناییهام شک نکردم . حتی وقتایی که حس خستگی اومد سراغم باز به خودم نهیب زدم که آوا تو می تونی . شکر خدا هم تا حدی که در توانم بود تونستم . بابت این مسئله هم ناراحت نیستم . فقط از اینکه فهمیدم اطرافم کسایی هستن که چشم دیدن پیشرفت دیگری رو ندارن کمی حالم ناخوش شد که خدا شاهده اگه این اتفاق در مورد هر کسی جز خودمم میفتاد به همین اندازه ناراحت میشدم که در مورد خودم اتفاق افتاد . ولی در کل برام مهم نیست . چون همیشه گفتم و بازم میگم ارزش کار هر کسی رو خودش می دونه و خدای خودش . همینقدر که وجدانم آسوده ست خدارو شاکرم . خدارو شکر بهم این توانایی و فرصت داده شده که به مخلوق خدا خدمت کنم . دعاشون هم همیشه همراهمه . همین مرا بس . اونا هم بمونن در عوالم خودشون . خوش باشن اگه اینطوری خوشن . 
سلام آوا جون. این جریان زیرآب زنی کاملا برام قابل درکه. چون هر وقت خواستم تو کارم قدمی بردارم یکی زیرآبمو زد و نشد. فقط باید سپردشون به خدا. بالاخره گهی پشت بر زین گهی زین به پشت. نوبت اونا هم میشه.
پاسخ ** آوا ** :
سلام روشنای عزیزم. برای کی قابل درک نیست؟! 
اگر نبود باید شک میکردم 
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااا یه شیرینی دیگه در راهه.......

اتفاقا آدم باید پیشرفت کنه...پیشرفت هم همینه خب....بدون بند پ (منظورم پارتی  و پول) تونستی به این ارتقا دست پیدا کنی....مرحبا ...تبریک میگم....

مطمئنن اونی که زیر آب زنی میکنه خدا حقشو کف دستش میزاره...شک نکن...!!

خیلی خیلی  خوشحال شدم وقتی میبینم یکی موفق میشه  تو کارش یا تو زندگیش....


پاسخ ** آوا ** :
سلام آقا جواد . احتمالا نوشتم واضح نبوده که اینطور برداشت کردین که ارتقا پیدا نکردم :)))) نه از این خبرا نیست . زیر آب زنیشون عالی بود. جواب داد . 
ولی شیرینی دادن که دلیل نمی خواد . ادم می تونه بی بهونه کام دوستان رو شیرین کنه . 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
آوای نازنین اینکه همیشه خرده سنگهای توی راه آدم وجود داره اجتناب ناپذیره. اما اینکه تو بچطور بهشون نگاه کنی و باهاشون برخورد آوا رو میسازه. تو دختر قوی ای هستی. :)

اون کلمه ای که خواستی ****** هست
پاسخ ** آوا ** :
سلام نرگس عزیزم . دقیقا . نمی خوام بگم من الم و بلم . ولی همیشه گفتن اگه در راهه رسیدن به هدفت دشمنی پیدا کردی مسیرت درسته . هدف منم رضایت خدا و خلق خدا ( بیماران ) هست و باقی بهانه هست :)))) 
مرسی از اینکه اومدی . خوشحال شدم نظرت رو دیدم . 
بابت رمز هم ازت ممنونم . 

سلام

همیشه تو رو ب چشم ی کارشناس ندیدم

و میگم اوا ی سوپروایزر و استادِ در قنون پرستاری

کسی ک حاضر شده با شرایط فعلی ک داره، چشم ببنده روو همه چیزُ عشق ب رشته و کارش اونو دور کنه از خانوادش، لایق سمت های بالاتریه ک پی اچ دی این رشته هم ب نظر من لایقش نیست.

اینکه هستن افراد تنگ نظر تا نزارن آواها اون مرتبه ای ک حقشونه قرار بگیرن، درش شکی نیست ولی مهم اینه ک فهمیدن، بالا رفتن ب تحصیلُ سابقه نیست

ب شعورُ از خود گذشتگی یک پرستارِ در بخشِ مربوطست ک حتی شده گاهی دروشیت بیمار رو هم عوض میکنه، و گاهی هم حتی اقدامات بالینی ک مختص رشته ی یک پزشکِ بخشِ

و این فقط در تو خلاصه شده

همیشه میگم اوا استادِ

و خواهی بودُ خواهی ماند.

 

هیچ وقت ماه پشت ابر نمیمونه. بالاخره بر ملا میشه دست های پشت پرده.

 

بنظر من هیچ چیزی ازت کم نشد هیچ، بلکه چقدر برای موقعیتت خوب بوده ک حتی بهت پیشنهاد داده شد. و با موافقت تو، اما موانع یک سری بیچاره ی تنگ نظر رو ب رو شد.

 

موفق باشی اوا جان

پاسخ ** آوا ** :
سلام کتایون عزیزم . خوبی ؟ عزیزم تو همیشه به من لطف داشتی . خب این همه تعریف در مورد من خیلی زیاده . البته باز هم از تو و انگیزه هایی که بهم میدی ممنونم . تو یکی از افرادی بودی که از همون روز اول که تصمیمم رو باهات در میون گذاشتم تائیدم کردی و گفتی مطمئنا تصمیمت درسته . و تا همیشه بابت این همه حمایتت ازت ممنونم . سپردم به خدا تا هر چه که به صلاحه برام رقم بخوره . 
باقی رو هم به خودش سپردم . خودش بهترین رو رقم میزنه . 
فدای تو کتایون عزیزم . مرسی از مهربونیت . 
آخ بدم میاد از اینایی که اینقد بدن 
که فکر میکنن با خورد کردن و عقب کشیدن بقیه خودشون بزرگ میشن و پیشرفت میکنن 
اینقد که ذهنشون کوچیکه 
پاسخ ** آوا ** :
مهم نیست . شاید اونها هم از دید خودشون دلیلی برای این کار دارن :) یه جورایی خیالم راحت شد . دلهره و استرس داشتم . 
خواستم بگم دقیقا همین حرف شما توی دل منم هست 
همیشه میگم خدایا اگه کاری برام جور شد با پارتی و دل شکستن و حق بقیه خوردن نباشه 
یه کاری که حلال باشه و خودت راضی باشی 
عجب آدم جنس شیشه خورده داری بوده :| همه راضی بودن اون یکی فقط ناراضی ...
انشاء الله خدا حقت رو از یجای دیگه به بهترین نحو ممکن بهت برگردونه
پاسخ ** آوا ** :
شکر خدا که تا به امروز با ضایع کردن حق دیگری نبوده . و هیچ وقت هم راضی نمی شم به جایی برسم که اون جا جای من نبوده باشه . 
نمی دونم چرا این کار رو در حقم کرد ولی خب باز سپردمش به خدا . اگه کارش از خیر خواهی بوده باشه خدا خودش حقش رو بده و اگر هم جز این بوده باشه باز هم خودش میدونه و بنده ی خودش 
راضی ام  به رضای خدا . توکل به خدا . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">