امیدوارم تبدیل به یک آدم عوضی نشم من ...
* یِ همکاری دارم که توی سرویس با هم ، هم مسیریم و بعد از پیاده شدن از سرویس دست به دست هم عرض خیابون رو طی میکنیم و با ماشین خطی بعدی به سمت خونه میریم . این مدتی یه سفر به ترکیه داشته ! به منظور دوچرخه سواری و غواصی گروهی . دیروز ( یکشنبه) از سفر برگشت و دیشب وقتی دیدمش ناگفته نمونه ذوق کردم . همونی که توی اولین برخورد وقتی فهمید خردادی هستم ، بهم گفته بود خردادی ها خونگرم نیستن و مدتی بعد که بهش یاداوری کردم تو برخورد اول بهم چی گفته بود اینبار تصحیح کرد که " اگه یه خردادی با کسی دوست شه دیگه معرکه ست " ! همون ...
امروز ( دوشنبه ) وقتی برمیگشتیم ، دیدم پکره ! گفتم اتفاقی افتاده ؟ با همون چهره ی پکر گفت " تنها تا آخره این ماه با همیم... سرپرستار بخش دستور دادن شیفت مخالف برم سره کار " گفتم خب اینکه بد نیست . یِ تجربه ی جدیده با همکارای جدید . دستمُ تو دستش گرفت و آروم فشار داد و گفت " آخه دلم برای تو یکی خیلی تنگ میشه آوا . اینطوری ممکنه ماهها بگذره و من نتونم ببینمت " خندیدم و گفتم نگران نباش ! آدم خیلی زود توی محیط جدید حتی شده به اجبار عادت میکنه . نگاهش بغض داشت . اینکه میگفت دلم تنگ میشه یه حس واقعی بود . سعی کردم خیلی منطقی آرومش کنم . اصلنم بهش نگفتم منم دلتنگ میشم . دارم یاد میگیرم حس و حالمُ درون خودم نگه دارم چون بارها و بارها دیدم با بیانش نه تنها هیچ اتفاق ِ خوشایندی نیفتاد بلکه برعکس ....سرسختانه حسمُ سرکوب کردم و سعی کردم نفهمه که منم تمام ِ این مدت از همنشینی با اون به واقع کیف کردم . یه همچین آدمی شدم من .... زندگی گاهی درسهای نامربوطی به آدم میده . امیدوارم که تبدیل به سنگ نشه " دلم " ...
- سه شنبه ۹۵/۰۲/۲۱