حرفُ باید زد ! اینُ مدتهاست باور کردم .
بنده خدا مامان حاجی پیرو همون مشکل جسمی که بهش اشاره کردم این شبها شدیدا" در تلاش ِ تا قوای از دست رفتمُ به من برگردونه . کمپوت سیب خونگی هم راهکار امشبش برای من :) نمی دونم محبتاشُ چطور باید جبران کنم . واقعا دستش درد نکنه .
** توی سرویس با یکی از همکارای خارج ِ بخشی تا حدی صمیمی شدم . اولین بار که فهمید من خردادی هستم گفت " وای وای خردادی ! تو دوستی سرد و نچسب " ! همون وقت میخواستم بهش بگم والله من که مجبورت نکردم با من دوست شی . خودت اومدی جلو و سلام دوستیُ دادی . این مدت گذشت و تا امروز ( پنجشنبه ) وقتی با هم برمیگشتیم گفت " وای آوا ، من تو رو خیلی دوست دارم و حسابی از بودنت انرژی میگیرم " گفتم " همین تو نبودی که اولین روز بهم گفتی خردادی ِ نچسب ؟ " گفت " وای نگوووووووو . اتفاقا وقتی با یه خردادی وارد دوستی بشی دیگه نمیشه ازش دل کند " ! به نظرتون من الان باورم شده ؟؟؟ :)))))
- جمعه ۹۴/۱۲/۲۱
سلام. الان خوبی آوا بانو؟
بیا خواهر فالت ببینوووم تا بوگومت چقدر مچسبی :)))) کیییییییی گفته نچسبی آخه؟؟! خیییی هم خوبی.... در نگاه یه بهمنی عزییییییز، همممممه خوبن. خردادی رو که غیر بهمنی ها هم خوب می بینن تازه.
خوب خواهر پول هندوانه هامو بده میخوام برم برای نفر بعدی هندونه بخرم. :)))d