گل ِ نرگس ...
اول اسفند ماه 1394 / ساعت 18:10
* سـر میرداماد یه پسربچه ی 8-9 ساله ای هست که گل نرگس میفروشه. همین الان از سرما به خودش میلرزه. میشینم کنارش و ازش میپرسم دستی چند میفروشی ؟ میگه پنج تومن . گفتم یه دونه خوشگلش رو بده . میزاره من انتخاب کنم. برمیدارم. میگم با کی زندگی میکنی؟ میگه مامانم. گفتم بابا چی؟ گفت اونم هست. حالا اینکه چرا در جوابم نگفت بابا و مامانم دیگه خدا میدونه. دو تا پنج تومنی میدم بهش . میگم یکی بابت گل و اون یکی برای خودت. با استرس و لرز ناشی از سرما یه دسته گل دیگه میده میگه اینم ببر. گفتم نهههه اینو به یکی دیگه بفروش . گفت نههههه تو رو خدا ببر بزار گلهام تموم شه خیلی سردمه.... دلم شدیدا به درد اومد بابت این پسربچه ... پول نقد بیشتری نداشتم وگرنه همه ش رو میخریدم. یه پنجی دیگه دادم گفتم پس سه تا بده . ازش خداحافظی کردم. هنوز چندتا دسته گل باقی مونده ... حالا من بودم و سه تا دسته گلی که نمیدونستم باهاشون چیکار کنم ...
من هنر و هنرمند رو واقعا دوست دارم و جالبه تو مسیرم سه تا نوازنده دیدم. اولی سنتور ، دومی نی و سومی ویلون. سه آلت موسیقی مورد علاقه م. بهر کدومشون یه دسته گل دادم و الان من بی گل به این فکر میکنم که ایکاش باقی دسته گلها زودتر تموم شه تا پسرک از این سرمای استخوان سوز رهایی پیدا کنه امشب کمی زودتر بره خونه 😕
هر کدومتون چشمتون به این پسربچه افتاد گلهاشو بخرید تا زودتر بره خونه ...
- سه شنبه ۹۴/۱۲/۰۴
آخی.... میدونی عزیز. همه مون می دونیم که اینا بچه های کار هستن. مجبورن شب که بر میگردن با دست پر برگردن. جالب اینجاست که هر چی در آوردن باید بدن به رییسشون و یه درصدی به خودشون تعلق میگیره. خیلی از این بچه ها رو معتاد کردن به مواد مخدر تا بخاطر گرفتن مواد هم که شده حتما برگردن. وگرنه فرار میکردن و به تنهایی گدایی میکردن. اتفاقا امروز جلوی عابر بانک بودم دو تا از همین بچه ها که برگه های دعا میفروختن هی اصرار میکردن بخر. منم خوب لازم نداشتم. بعد دیدم دو بار که میگه بخر دفعه سوم میگه اگه نمیخری یه پولی بده به خودم. راستش از این حرکت خوشم نیومد. چون خیلی سریع اعتراف کرد که داره گدایی میکنه.
یه چیزی واضحه و اون اینکه اینا ممکنه پول زیادی در بیارن اما همشو تحویل سردسته هاشون میدن. در شرایط بدی شب رو به صبح میرسونن و از تغذیه مناسبی هم برخوردار نیستن. به جز وعده های غذایی که بهشون میدن نه میان وعده و نه میوه و .... که ندارن. عموما دچار سوء تغذیه هستن. برای همین و بخاطر کم کردن روی سردسته هاشون مدتیه که نوع کمک کردنمو به اینا عوض کردم. چکار میکنم؟ مثلا میرم یه بستنی یا بیسکویت یا اگه نزدیک ظهر باشه یه ساندویچ میگیرم و بهش میدم. چون اون دیگه مال خودشه. مجبور نیست تحویل رییسش بده یا اگه لباس اضافی تو خونه داشته باشم میدم بهشون که لااقل سرما نخورن. متاسفانه خیلی از اینا اگه عضو گروهی هم نباشن تو سرمای زمستون زیر پل ها یخ میزنن. راستش با وجود اینکه میدونم همشون متکدی هستن ولی گاهی آدم به بچه بودنشون دلش رحم میاد. چه خوب میشد خانواده های توانمند این قبیل بچه ها رو تحت پوشش قرار میدادن و میفرستادن مدرسه. اینا اگه دست بهزیستی باشن خیلی بهتره. اما متاسفانه اعتیاد نمیذاره فرار کنن و مجبورن برگردن به قرارگاهشون. خیلی تاسف باره. ببخش پرگویی کردم. آخه روزی صدبار دلم برای اینا میسوزه تو شهر.
راستی...من گل نرگس خییییییلی دوست دارم. بو کردنش هم خیلی مفیده. خواص زیادی فقط دربوییدن گل نرگس وجود داره. جای تو باشم هر روز یه دسته با خودم میبرم خونه. بعضی وقتا از این کارا میکنم خودمو تحویل میگیرم.:))))))) خود رمانتیک پنداری حادددد.....واکسن نداره؟؟؟؟؟ :))))))))))))