MeLoDiC

بایگانی فروردين ۱۳۹۶ :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

۳۱
فروردين
۹۶

از عکسهای ارسالی دوستان رونمایی شد . هر چند جز دو سه نفر کس دیگه ای هم نیومد اینجا در مورد عکسهام نظر بده ولی خب مهم نیست. همون دو سه نفری که قبلا بودن خطاب به همونا میگم برید به وبلاگ دکتر میم و از دیدن اون همه تصویر زیبا که هر کدوم نشون از ذوق و زیبایی نگاهه عکاس داره لذت ببرید. من به چند تا از عکسها پنج امتیاز رو دادم چون واقعا زیبا بودن. هر چند من علم عکاسی رو ندارم ولی اون چیزی که به دلم چسبید کل امتیاز رو گرفت. با تشکر از دکتر میم عزیز 

میتونید به وبلاگشون برید و در صورت تمایل به عکسها هم امتیاز بدن . 

آدرس وبلاگشون تو پست قبلی درج شده 

  • ۴ نظر
  • پنجشنبه ۳۱ فروردين ۹۶ ، ۰۳:۴۱
  • ** آوا **
۳۰
فروردين
۹۶

دریافت لینک عکس

موضوع عکس بالا : درخشیدن در میان جمع

دریافت لینک عکس

موضوع عکس بالا : بهار و شکفتن . 

دکتر میم تو وبلاگشون مسابقه ای ترتیب دادن . اینجا [کلیک]

تصمیم گرفتم با دو تا تصویر بالا شانسم رو در این مسابقه امتحان کنم و بالطبع نیازمند آرای دوستان هستم :) خلاصه اینکه خوشحال میشم در صورت مورد پسند بودن تصاویر از منظر چشمان زیبای شما رای مثبت نصیبم شه . 

البته هنوز مسابقه عملا شروع نشده و در حال حاضر دوستان در حال ارسال تصاویر خودشون هستن . اگر شما هم تمایل به شرکت در این مسابقه دارید میتونید به پیج مورد نظر رفته تا با چگونگی شرکت در مسابقه آشنا شید . تاریخ نهایی مسابقه حضورتون اعلان خواهد شد .  

  • ۹ نظر
  • چهارشنبه ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۸
  • ** آوا **
۳۰
فروردين
۹۶

این روزها خوب نیستم . 

از شبکه های تلویزیونی گرفته که پر شده از اخباری که همه شون بوی مرگ میده و سیا/ست ... از اتفاقهای دور و برم که اونام دلخوش کنک نیست ... از همه و همه ... !!! 

روژین عزیز ! کاش بدونی که این روزها و شبها عجیب به یادتم . کاش باز بیای از رنگین کمون مهربونی برامون بنویسی . از عشقت به پاشا و پیشی ها ... تسلیم نشو دخترجون ... تو قوی هستی ... !!!

صدای بارش بارون همیشه گوشنوازه ولی حالا ... 

  • چهارشنبه ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۴۳
  • ** آوا **
۲۵
فروردين
۹۶

من نسبت به این ستاره های زرد کنار وبلاگ دوستان فوبیا پیدا کردم . اصلا یعنی چی که اینهمه می نویسین ؟ عید هم که خودش درده سریه . حالا که تموم شده من موندم و حجم عظیمی از وبلاگها و پستهای نخونده . اصلا کیا به اینجا سر میزنن ؟ بگن اول برم وبلاگ اونارو بخونم . کار از قرعه کشی و اوووو 10 - 20 - 30 -40 هم گذاشته . نمی دونم چجوری و از کدوم وبلاگ و کدوم پست ها شروع کنم ... خیلی زیاد شدن خب مردد

P.S : باورم نمی شه که تونستم تمامی ستاره ها رو حداقل با خوندن یک پست از هر وبلاگ خاموش کنم خنده

  • ۷ نظر
  • جمعه ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۳۳
  • ** آوا **
۲۰
فروردين
۹۶

دریاچه و قو ... 

باقی تصاویر در ادامه ی مطلب ...

  • ۴ نظر
  • يكشنبه ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۳۱
  • ** آوا **
۱۶
فروردين
۹۶

* خـب اصولا من انسانی مصرف گرا هستم و اصلا انگیزه ی تولید کردن ندارم . لذا باید اعتراف کنم که تعصیلات عید و سفر به شمال اونجور که باید برام دلچسب نبود . فقط دیدار با عزیزانم انرژی مثبتی بود که بهم اضافه شد و دیگر هیچ ! بعد از چند ماه که کلی نقشه واسه عید ریخته بودم و فکر میکردم لابد اون چند روز حسابی از زمان استراحتم لذت می برم ولی عملا هیچ حرکتی برای دلشاد شدنم ایجاد نشد :) دقیقا می دونم خیلی از شما ممکنه با خودتون بگید همینکه کنار خونواده و اقوام بودی کلی لذته ! خب . در جواب چیزی ندارم بگم جز سکوت ... چون بی شک من قدر بودن در کنار عزیزان رو می دونم . حرف ِ من چیزه دیگه ست . 

** مـتاسفانه امروز باخبر شدم که زلزله ای به شدت بیشتر از شش ریشتر خراسان رضوی رو لرزوند. نمیدونم میزان خسارت و حادثه چقدره ولی با این وجود خوشحالم که حال ِ آبجی روشنا و داداش احسانمون خوبه . امیدوارم که هموطنان عزیز مشهدیمون مشکل حادی پیدا نکرده باشن . 

*** چـهاردهم فروردین واشینگ بخشمون بود و تو شیفت صبح تمامی بیمارها رو انتقال دادن به بخشهای دیگه تا بخشمون رو خالی کنن واسه شستشو و اشعه . منم عصر و شب بودم . اصلا حس کار کردن نداشتم . این همه راه از خونه تا ونک رو طی کردم و در نهایت شیفت رو پیچوندم و برگشتم خونه . خیلی چسبید . مخصوصا که تو اون سوز و سرما وقتی رسیدم مامان حاجی آش شلغم پخته بود که به محض رسیدن یه کاسه نوش جان کردم . اونم خیلی چسبید . 

**** دیروز رفتیم باغ گلهای کرج . عکسهای زیبایی گرفتم . حالا تو پستی جدا میذارم اگه تمایل داشتین ببینین . البته دوستان اینستاگرامی احتمالا دیدن . ولی نباید از یاد ببرم که من زمانی عکسهایی میگرفتم خاص ِ وبلاگم . 

+ اخبار همینطور در مورد زلزله ی مشهد و آماده باش نیروهای امدادی میگه :( هنوز خبر درست و حسابی ندادن . خدایا ... خودت کمک کن . 

+ آیکون خروج از وبلاگم نیست ، گمش کردم . دکمه ی خروج کجاست ؟ شما ندیدین ؟؟؟

  • ۵ نظر
  • چهارشنبه ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۰۳
  • ** آوا **
۱۰
فروردين
۹۶

دوستان سال نوتون مبارک :-)

اصل مهم و قانون وبلاگ نویسی : " یادمون باشه تا هستی شاید باشن، ولی بی شک وقتی نباشی هیچ کسی نیست . "

  • ۹ نظر
  • پنجشنبه ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۳۲
  • ** آوا **