MeLoDiC

این درد لعنتی ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

این درد لعنتی ...

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ق.ظ


* از شدت درد این پا و اون پا میشه ... نگاش میکنم و از زجری که میکشه قلبم به درد میاد ... کمی بعد رو به من میگه "خانم [فامیلیم] ! چرا این جوری نگام میکنی ؟ " جا میخورم و بهش میگم حقیقتش از اینکه این همه درد میکشی و این پا اون پا میشی اعصابم بهم میریزه ... اشک تو چشمای درشتش جمع میشه و میگه "نمیدونی چه دردی دارم ..." تایید میکنم که میدونم دردت زیاده ولی تازه بهت مخدر تزریق کردم دست منم بسته ست ...

دوباره رو به من و باقی همکارا میگه "من الان میخواستم زندگی کنم... عاشقی کنم ... نه اینکه نصف جوونیمُ تو بیمارستان باشم واسه این بیماری کوفتی " ... کمی مکث میکنه و دوباره ادامه میده " وقتایی که خونه م بخدا دلم برای شماها خیلی تنگ میشه . هر بار که میخوام بستری شم میگم وای یعنی شیفت کدوماشون باشه .... " از محبتش لبخند رو لبم میشینه و محو چشمای درشت و پر از اشکش میشم ... دوباره بهم اشاره میده که درد دارم ... به ساعت نگاه میکنم هنوز یک ساعت و نیم به زمان دوز بعدی مورفین باقی مونده ولی یک دقیقه ی بعد من ، مورفین به دست در حال تزریق به پورتش هستم .... خدایا به جوونیش رحم کن ....

+ نوشته شده در تاریخ 27 دی ماه 1394

  • سه شنبه ۹۴/۱۰/۲۹
  • ** آوا **

نظرات  (۸)

متاثر شدم
خدا بهش رحم کنه
پاسخ ** آوا ** :
:( 
الهی امین 

خدا همه مریض ها رو شفا بده. بعضی ها بودنشون حق زندگیه. اگه نباشن زندگی کم میاره.

پاسخ ** آوا ** :
الهی امین . 
واقعا ... 
  • ♥ღஜ یزدان ♥ღஜ
  • سلام"
    پیشاپیش حرکتتون رو به سرسبزترین مکان استانمون خیر مقدم میگم امیدوارم  جانی تازه کنی و نیرویی مضاعف سهم دلت بشه" امیدوارم
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام اقا یزدان . ممنون از همراهیتون . من همچنان منتظر جواب اسمسم هستم :( 
    هعی :(
    پاسخ ** آوا ** :
    :(

    الهی ک خوب شه

     

     

    + متاسفم برای حال بدش..............................................

    پاسخ ** آوا ** :
    الهی امین ... 

    چقدررر تلخ:((( و چقدر خوب که یه فرشته مثل شما هواشو داره:)
    پاسخ ** آوا ** :
    بله ! واقعیت تلخیه بعضی درد ها و زندگی ها ... 
    فدای تو مریمی عزیزم . من هر کاری میکنم وظیفه ست البته ناگفته نباشه که وجدان بیدار هم چاشتی وظایفم میکنم 

    شفای عاجل و کامل انشاالله

    پاسخ ** آوا ** :
    انشالله .... 
    خوبی ابجی عزیزم ؟
    :(((((
    آوا چشم خیلیا ب شماست میدونم سخته میدونم درد داره اما همش بهشون لبخند بزن///
    پاسخ ** آوا ** :
    من تا جاییکه بتونم با همه ی توانم بهشون خدمت میکنم . یادم نمیاد کسی ُ رنجونده باشم . اون دو سه نفری هم که خودشون دچار برداشت ناصحیح شدن اخرش اومدن و اعتراف کردن و حلالیت خواستن . من دنبال حلالیت گرفتن اونها بابت خطای خودشون نبودم ولی از اینکه وقت رفتن دلشون باهام صاف بود ذوق میکردم .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">