MeLoDiC

تگرگ نبین چه ریزه ، هنری داره خاک بر سر .... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

تگرگ نبین چه ریزه ، هنری داره خاک بر سر ....

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ق.ظ


این وضعیت دستم . تازه این اولش بود . بعد هر کدوم از این قرمزی ها به کهیری سوزناک تبدیل شد :( 

حالا خوبه مثلا لباس پوشیده بودم :((((( 

این تصویر و تصویر بعدیُ حمیده جون بعد از یکساعت از بارش تگرگ و پشت بندش بارندگی شدید گرفته . اینجا دیگه تیکه های منجمد در حال ذوب شدن بودن . درد خودم بقدری زیاد بود که بهم مجال عکس گرفتن نداد و تا دقایقی بس طولانی فقط بفکر وضعیت جسمی خودم بودم :( 

  • سه شنبه ۹۴/۰۸/۱۹
  • ** آوا **

نظرات  (۱۰)

ع...تگرگ چه ربطی به کهیر داره آخه؟؟؟ راستش تا حالا نشنیدم. البته زیر تگرگ زیاد موندم در حدی که چشمم نزدیک بود کور بشه. ولی این مدلیشو ندیده بودم.باز خوبه خودت پرستاری بلدی به داد خودت برسی. چای آوا دمت منو کشته. آدم یاد چای خواستگاری میفته.
پاسخ ** آوا ** :
ربطش به ضربه های محکمی هست که زده :(((( حالا من شانس اوردم عینک داشتم و سریع صورتمو پنهون کردم وگرنه چه بسا بدتر هم میشد . پرستار بودنم اینجا به دردم نخورد چون سپردم به گذر زمان و کم کم رو به راه شد :))))) جالب اینجاست من اصلا چای خواستگاری نبردم :دی

تنهاس اخه

زدم تب سنجم رو شکوندم
خنگول هی تب منو اشتباه نشون میداد

استاااااد؟ دانشجا به ما هیچی یاد نمیدن (: (کتی با یه لبخند گُنده)




+چشم الان میندازمش بیرون )))))))))):

پاسخ ** آوا ** :
مرض ِ تنهاست . خُلی تو ؟؟؟؟ یا منُ گیر آوردی ؟؟؟؟ 
واقعا برای اون اساتیدتون متاسفم . تو نت سرچ کن با یه ترمومتر جیوه ای که شکسته باید چطور رفتار کرد :(((((((((( لابد بهت مطلب میده که کتایون جون باهاش بازی کنه گناه داره تنهاست 
دیوونه 
باران جان‌!کمی اهسته تر زیبا!!:)))
ی نوشیدنی داغ ترجیحا زیر پتو خیلی میچسبه تو این هوا!;-) 
پاسخ ** آوا ** :
اره تو این روزهای سرد و شبهای فوق سرد نوشیدنی گرم واقعا می چسبه :) 

سلام اوا جان

وای چ وضع بدی ):

الان بهتر شدی عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟



+اوا ، حالم اونقدر بده  ک نگو )))): یعنی همچین حالی هرگز نداشتم. چقدر این سرم درد میکنه. حس میکنم پر از وزن شده سر من


قربونت، الان پس بهتر شدی تو؟

پاسخ ** آوا ** :
سلام کتایونم . اره خوبم . امروز باز رفتم هوا خوری . کمی از رفتنم که گذشت برق قطع شد . وقتی برگشتم خونه مامان حاجی با خنده گفت تو اصلا نرو پارک :)))))) هر بار میرم یه اتفاقی میفته که منُ زود به خونه برمیگردونه . خوبم عزیزم . انشالله که تو هم زودتر خوب شی . مواظب خودت باش دختر . مواظب دلت باش ... 
آره اینجاها هم تگرگ بارید ، من عاشق اون گرومپی زدن رعد و برقم اوج هیجانه :دی
پاسخ ** آوا ** :
همیشه با خودم فکر میکردم سپاهه ابرهه چطور تحت تاثیر قلوه سنگ شکست خوردن . ولی اون شب به عین ِ دیدم این ضربه ها تا حد می تونن دردناک باشن . من از صدای رعد و نور برقش کیف کردم ولی بعدش اشکم در اومد :(
آوای عزیزممممممممم...
خدا رو شکر که به خیر گذشته ...
مواظب خودت باش بانووووو...
پاسخ ** آوا ** :
سلام بهار عزیزم . خوبی ؟ چه عجب از اینورا !!!! 
بچه ها خوبن ؟ اره والله . واقعا خدا بخیر گذشت . می تونست اوضاع خیلی بدتر از این باشه . چشمممممم مواظبم . 
آخی عجیبه چرا کهیر آخه مگه تگرگ هم آلرژی زا شده
پاسخ ** آوا ** :
سلام مریم جان . در اینکه پوست من حساس ِ هیچ شکی نیست ولی اینبار بابت حساسیت پوستی و آلرژی به تگرگ نبوده . واسه ضربه های محکم و یخی ِ تگرگ بود :(
وااااااااااااای چه وحشتناکهههه
حس خوبیه ولی تگرگ دوووووس میدارم
پاسخ ** آوا ** :
اره بد بود . حس خوبیه ؟ دعا کنم زیرش باشی و روی سر و جونت بباره ؟؟؟؟ 
  • ♥ღஜ یزدان ♥ღஜ
  • سلام خدا رو ششکر باز بخیر گذشت" اینم بذار بحساب قدرت و حکمت خدا.. خوشبحالت بالاخره تگرگم دیدی..ما که اینجا همش بارون و سیل و خرابی داریم" راستی دیدی پل پاریس کوچولو رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام اقا یزدان . خوبین ؟ اره . بخیر گذشت . اره خبر شهرمُ دارم . عکسها رو دیدم . کلی حالم گرفته شد . اتفاقا به همکارم عکس چشمه کیله رو نشون دادم گفتم برای تولد یاس ما اینجا نشسته بودیم . حالا جایگاهی که اونجا بودیم زیر آب رفته . باورشون نمیشد . :((( البته از اینکه پل ِ جانبازان خراب شد ناراحت نشدم . هر چند برای مردم شهرم سخت شده ولی اون پل غیر استاندارترین پلی بود که به عمرم دیدم . ایکاش مسئولین اینبار بجای پول خوردن اون بودجه رو صرف ابادی شهرمون کنن . نه پر شدن جیبهای گنده شون . پاریس کوچولوی من .... اونجا بهشت ِ من ِ . بهشت ِ من . 
    الان سوزش هست و درد ... اما بعدها میشه یک خاطره شیرین :-}
    پاسخ ** آوا ** :
    اتفاقا الان دیگه سوزشش رفع شده ولی خب عمرا بشه خاطره ای شیرین . در واقع خدا بهم رحم کرد . 
    قضیه ی امشب من قضیه ی همون یارویی هست که وقتی پرنده ای در هوا رو سرش فضله ریخت خوشبینانه گفت چه خوب که گاوها قدرت ِ پرواز ندارن . در واقع خدا بهم رحم کرد که تگرگها به درشتی بارش قبلی نبودن وگرنه به راحتی می تونستن سر بشکونن ... چه بسا بدتر از اون . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">