MeLoDiC

درد :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

درد

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۲۳ ق.ظ

* خودمو محکم به آعوش کشیدم و سعی در آروم کردن دردهام دارم ... امشب برای من شب پر دردیه ... خدایا زودتر تمومش کن

  • پنجشنبه ۹۴/۰۸/۰۷
  • ** آوا **

نظرات  (۱۱)

سلام آبجی آوا ......

خوبی.....

ممنونم از رک بودنتون....

موافقین یه گروه در تلگرام بسازیم.....

چی شده؟؟؟؟؟
پاسخ ** آوا ** :
سلام اقا میلاد گل . 
ممنونم . خواهش میکنم . من ترجیح میدم روابط در حد وبلاگ باقی بمونه . واقعا وقتشُ ندارم . تو هر گروهی هم بودم از اونجا خارج شدم . شرمنده . 
چه عجب خلاصه یه نظر عمومی ثبت کردین . 
هیچ ! کمی ناخوش احوال بودم که حالا خوب شدم . 

آوا؟!

من چرا این پستت رو تازه دیدم؟

هر بارم توو پست قبل گویا کام گذاشتم




+عزیزم ، ببخشید. این روزها خدا میدونه چقدر درگیرم، چقدر درس میخونم، چقدر سرم شلوغه!

اصلا کتایون دیگه ای شدم

باور کن


حالت چطوره عزیزم؟ چی شد؟؟؟؟؟الان کنده شدی از اون حالت؟

با خوندن کامنت ها، تا حدودی متوجه شدم.


انشاله دلت شاد و لبت خندون باشه عزیزم


++این همبازی دوران بچگیم، وحشتناک منو اذیت میکرد. ازش بدم میومد! بعد از حدودا

18 سال دیدمش!

و خب، همچنان حس تنفر نسبت بهش داشتم هر چند ک دیگه خبری از اون بدجنسی در این اقا نبود و واس خودش مردی شده بود و پدر مهربان و همسری خوووب

بهر جهت کودکی و خاطراتش ، تاثیر زیادی داره در روند شخصیتی و بارِ عاطفی افراد


دوستت دارم همیشه همراه

پاسخ ** آوا ** :
جانم ؟ 
شاید چون یه خط ِ دیده نمی شه . همون بهتر که دیده نشه . 
امیدوارم که موفق باشی عزیزم . برای موفقیتت دعا میکنم . 
به گلایه های من توجه نکن . کلا من حرف مفت زیاد میزنم .حرفامُ جدی نگیر کتایون . 
درد اگه جسمی باشه رفع میشه . این هم درد جسمی بود . خدارشکر خوبم . 
امیدوارم که اون رذالتها تو همون سن تموم شده باشه و حالا دیگه به عنوان یک همسر و یک پدر رذل نباشه :) 

چرااااااااا:(
پاسخ ** آوا ** :
:( حالم بد بود نونو...
  • ♥ღஜ یزدان ♥ღஜ
  • سلام اوا جان" خسته نباشی ذره ای تردید نکن دستهای مهربانی رو میبوسم که نیمه شب بدون هیچ منتی بر سر پدران و مادران دلشکسته ما بمهربانی کشیده میشه" تا سلامتی بهمراه لبخند رضابتشون بلطف خدا مجددا سهمشون بشه" الهی هرگز درمونده نشی عزیز الحق شغل پر درد سری و پر مسولیتی داری" ایکاش مردم نگاهشون خدایی باشه ایکاش" گرچه هستند کسانیکه نوش تو و امثال تو نیستند بماند نیشتان نیز هستند. خدا براه راست هدایتشون کنه... ببینم من زیاد اهل فیلم نیستم تکلیف چیه؟امر بفرمایید...بابای
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام اقا یزدان . شما همیشه به من لطف داشتین . عمرتون مستدام . خدا مادرتونُ براتون حفظ کنه . من در این شغل انجام وظیفه میکنم . البته ! با همه ی وجود ... 
    من ولی به دیدن فیلم علاقه دارم . مخصوصا فیلمهایی که حرفی و اشاره ای به واقعیات ِ زندگی دارن . ممنون از حضورتون . بودنتون ارزشمنده . 
    سلام خوبی
    چقد دلم برات تنگ شده آوا........

    امیدوارم از به آغوش کشیدن خودت آروم شده باشی عزیزممم
    مراقب خودت باش
    توکل به خدا
    انشالله هر چه زودتر روزهای دوری و تنهاییت تموم میشه
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام حباب عزیزم . الان که در حال ِ تایپ ِ جواب هستم دیگه خونه م . ولی دیروز توی مترو بودم که نظرتُ دیدم . یهویی بغض کردم . منم خیلی دلم برای همه تون تنگ شده مخصوصا برای تو .... اتفاقا داشتم رمانی که برای تولدم بهم هدیه دادی رو می خوندم . دست نوشتتُ داخلش دیدم یهویی دلم هواتُ کرد . یاد اون روز افتادم . من و تو ... شهر کتاب . سوم خرداد ! به بهونه ی تولد . اب البالوی تگری و چشمه کیله . بعدم انتظار برای رسیدن همسرات گرام و دخملی . یه شام دور همی ایندو ... یه دسر دور همی ایندو ... و بعدم خرید هدیه ای از جانب محمد برای خودم . برگشتن همسرت به خونه و دل دل کردنش برای بردن تو . و نذاشتن از جانب من . چقدر دلم براتون تنگ شده حباب . مخصوصا برای تو که بی نهایت بهت نزدیک و نزدیک و نزدیک بودم . می بوسمت دختر دایی عزیز و دوست داشتنیم . 
    چه تلخه خیلی رنج آوره مرهمی باشی برای دردهای خودت
    پاسخ ** آوا ** :
    اگر که باشی ... اگر ...
    سلام دزیره ی دوست داشتنی من . خیلی خوش اومدی . 
    سلاااااااام:) اولین باره که اینجا کامنت میزارم..خوبی اوا جان؟ با تاخیر بسیار خونه ی جدید مبارک:) اینقدر معتاد تلگرام شدم که دیگه کلا بیخیال نت شدم ولی الان به تنبلیم غلبه کردم:) باید همه پستاتو بخونم:) بهتره حالت؟ به یادتم:-***
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام مریمی عزیزم . خوش اومدی . شکر خدا خوبم . ممنونم . 
    مرسی از بودنت عزیزم . 
    انشاالله دردهات تسکین پیدا کنه
    پاسخ ** آوا ** :
    خوبم . جای نگرانی نیست ابجی . 
    :(
    آواجان الان خوبی?
    پاسخ ** آوا ** :
    عــــــــــــــــــــــالی . جــــــــــــــــوی بود که اومد و رفت ... 
    چرا عزیزم؟
    خدا نکنه 
    البته دلتنگی برای همه است 
    روزگارت خوش جان دلم 
    مواظب خودت باش
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام خانمی . 
    هیچی ! همینطوری ... 
    چشم مواظبم . ممنونم از حضورت . 
    خدا نکنه آوا جون اتفاقی افتاده عزیزم نگران شدم الهی که ختم بخبیر بشه
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام مریم جان . نه خوبم . نگران نباش 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">