MeLoDiC

با کفشهایم راه برو ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

با کفشهایم راه برو ...

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ


* بـا مادر محمد حرف میزنم . میگه بحرف مردم اهمیت نده ...تو داری زحمت میکشی برای خونواده ت . هیچ کار بدی نکردی و اتفاقا تصمیم بجایی گرفتی ... 

توی خلوتم به فکر فرو میرم !!! فکرایی که بمحض تنها شدن همیشه میاد سراغم ... با خودم روراست هستم . من تنها و تنها برای خونواده م اینجام . هدفی که لازمه ی بدست آوردنش گذر از این دوران ِ سخته . ما می تونیم ...  

بقول مادرشوهر " دهن مردم بی نهایت گشاده و حرف هم (!) باد ِ هواااا ...


اگر می خواهی من را قضاوت کنی ، با کفشهایم راه برو 

دردهایم را بکش ...

روزها و سالهایم را بگذران 

آن گاه مرا قضاوت کن ... 


** مـدتی قبل سر خیابونمون کیف ِ خواهر کوچیکه ی محمدُ زدن ! با کلیه ی متعلقاتش . از اون روز به بعد تو دل همه مون ترس بدی افتاده . من که از دم ِ خونه تا وقتی سر خیابون داخل ِ ماشین بشینم شصت بار کیفمُ از این دست به اون دست میدم . با شنیدن صدای موتور و ماشینی که مخصوصا از پشت سر میاد سریعا برمیگردم و خودمُ کنار میکشم . خواهر ِ محمد هم بدتر . هنوز با یاداوریِ صحنه ی سرقت میگه باورم نمیشه کیف منُ هم زدن ...  خلاصه که تو فکر تهیه ی نوعی وسیله ی دفاع شخصی هستم :)))) 

  • جمعه ۹۴/۰۷/۰۳
  • ** آوا **

نظرات  (۷)

+ضمنا چ قاب خشگلی ، ماشاله سلیقه (:


پاسخ ** آوا ** :
 وای کتایون فکر کردم گفتی چه قالب خوشکلی . با خودم گفتم این کتایون هم داره منُ مسخره میکنه هاااااااااااااا. خوب که نگاه کردم دیدم نوشتی " قاب" ! حالا نمی دونم حرفت جدی بوده یا دل خوشکنک ولی خب من عاشق رنگبازی هستم . این قالب منُ بیاد رنگبازی انداخت . دیگه خوب یا بد دوسش دارم .
دوری و دلتنگی و بغض یه طرف ترحمای مسخره و نیش کنایه هاشونم یه طرف...
پاسخ ** آوا ** :
:( 
سلام آوا جون خوبی ؟از بلگفا رفتی که !میدونی چقدر نگرانت بودم از نونو آدرست رو گرفتم بلگفا هم باز خراب شده واز همه بیخبر موندم ،چقدر دلم برای قلم زیبات تنگ شده بود آوا جون چه خبر یاسی خوبه ؟با دوری چه میکنی ؟به محل کارت عادت کردی عزیزم ؟راستی آوا جون من مامان شدم یک و ماه نیمه که باردارم راستش زیاد شاد نشدم بیشترم به خاطر وحود دختر معلولم از خدا فقط سلامتی رو ببرای جفتشون خواستارم توکل بر خدا .عزیزم خیلی خ،به آدم برای خانوادش و برای بدست اوردن اهدافش تلاش کنه عزیزم تو بهترین کارو داری میکنی اگه بخوای به حرف مردم گوش کنی و به حرفاشون بها بدی پیر میشی گلم .ناراحت نباش و به اهدافت فکر کن پیشرفتت باعث افتخار خودت و خانوادت میشه شک نکن عزیزم
پاسخ ** آوا ** :
سلام فاطمه ی عزیزم . خوبی ؟ خدارو شکر که اومدی . راستش من خیلی از دوستانُ بواسطه ی این جابجایی از دست دادم . خیلی هارو که حس میکردم هر کجا باشم تنهام نمیزارن حتی :) خب اینم درسی شد برای من که به اندازه ی لیاقت دیگران براشون وقت و انرژی بزارم . خوشحالم بابت اینکه تو راهی داری . انشالله که یه نی نی سلامت به دنیا میاری و خبرشُ خیلی زود بهم میدی . اگه جایی می نویسی خوشحال میشم ادرستُ داشته باشم . دختر کوچولوتو ببوس . 
  • میرزاده خاتون
  • من تجربه سرقت کیف رو دارم البته من نذاشتم کیفم رو ببره اما کتف و شونه‌ام کبود شد و تا مدتها هم از هر موتورسواری می‌ترسیدم 
    پاسخ ** آوا ** :
    بله متاسفانه کیف قاپ ها انقدر وقیح هستن که اگه از بردن کیف ممانعت کنی بی شک آسیب ِ جسمی میزنن . بد جامعه ای شده .... 
    سلام عزیزم استاد... خوبی؟؟ خسته نباشی..
    حرف مردم که تمومی نداره و در هر حالتی قضاو خودشون رو می کنن... می دونم که سختی داره اما هدف داره... این مهمه..

    وای کیف زنی.. چقدر ترسناکه..
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام مهسا جان . چطوری خانمی ؟ همسرت خوبه ؟ سلامت باشی مهربون . 
    اره والله دهنشون هیچ جوره بسته نمیشه . اره خیلی سخته ولی هدف مهمه . 
    اره کیف زنی ترس به دلمون انداخته بود امشبم اخبار در مورد گروگانگیری گفت دیگه سکته رو زدیم :((((
    آخی عزیزم.. مجبور شدی از همسر و دخترت دور بشی:-(
    میگذره....
    مراقب خودتو کیفت باش;-)
    پاسخ ** آوا ** :
    بله یاسی جان . 
    چشم عزیزم مواظبم
    میفهمم چقدر سخته آدم از حرف مردم دلش بشکنه :'(
    پاسخ ** آوا ** :
    دلم که نمی شکنه . خیلی وقته دیگه برام مهم نیست که مردم چی میگن . ولی فکری میشم که واقعا با خودم چند چندم . همین !

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">