MeLoDiC

چمدان ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

چمدان ...

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۳۳ ب.ظ

* خواندن کتاب چمدان بزرگ علوی را شروع کردم . داستانهای کوتاه و غافلگیر کننده . به این نتیجه رسیدم که بی شک این داستانها هم دستخوش تغییرات ناخواسته ی زیادی شده . شک ندارم ... دورانی که در کتاب ادبیات دبیرستان از آثار بزرگ علوی "چمدان" نیز ذکر شده بود پیش خودم فکر میکردم لابد داستان نویسنده ایست خانه به دوش . نه ببخشید چمدان به دوش . تا دیشب که فهمیدم نه ! این چمدان از آن چمدانها نیست ....

+ معرفی فیلم : 

* Locke.2013 

با اینکه تمام داستان [ جز صحنه ی شروع فیلم ] در  داخل اتومبیل شخصی ِ تنها بازیگر فیلم شکل میگیره ولی فیلم جالبی بود . بخشی از دیالوگهای فیلم " من تا یک ساعت قبل از این کار ، همسر و خانه داشتم . ولی حالا نه کار دارم و نه همسر و خانه . تنها همین ماشین را دارم . پس باید فقط رانندگی کنم " توصیه میکنم ببینین . جالب بود ! 


  • دوشنبه ۹۳/۰۶/۱۰
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">