MeLoDiC

بعد از ده سال ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

بعد از ده سال ...

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ب.ظ


* از دو ماه آینده سه روز کمتر وقت داریم برای تخلیه ی خونه مون . امروز معامله انجام شد و به لطف خدا خونه فروش رفت . امیدوارم که خیر و صلاح ما در فروش خونه بوده باشه . مبارک صاحب جدیدش باشه . خاطرات زیادی اینجا داشتم . یاسی تنها 7 ماهه بود که ساکن شدیم و الان توی دوازدهمین سال زندگیشه . ده سال زیر این سقف با این همسایه ها که گاها بعضیاشون عوض شدند زندگی مسالمت امیزی داشتیم . نمیدونم چی میشه ولی میخوام دعا کنین که هر چی پیش میاد برامون خیر باشه . تا بحال بد کسیُ نخواستیم . امیدوارم که خدا هم برامون خوشی بخواد . ولی واقعیتُ بخوام بگم این ِ که امروز وقتی فهمیدم خونه معامله شد یهویی دلم گرفت . نمیدونستم باید شاد باشم یا غمگین . یه جور حس بی حسی ... دلم برای کوچه مون ، برای رودخونه ای که از نزدیکی خونه مون میگذره بی نهایت تنگ میشه . ایکاش باز بشه همین اطراف خونه بخریم ... 

** یاسی بهتره . ممنون از احوالپرسیاتون . 


  • دوشنبه ۹۲/۱۰/۲۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">