MeLoDiC

فقط معجزه ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

فقط معجزه ...

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ب.ظ


* موضوع برنامه ی امشب ماه عسل دقیقا خوده خود معجزه بود ! 

یه وقتایی تو زندگی هر کسی اتفاقاتی می افته که تو اون لحظات می مونی باید خدا رو باید شکر کنی یا کمی گلایه ، بابت اتفاق ! مثلا اون زن و مرد و بچه شون که موتور سوار بودن و درخت روشون سقوط کرد ! اینکه بگی چرا این اتفاق افتاد یا اینکه بگی شکر از اینکه بدتر از این رخ نداد ... نگید نه ! گاهی حواسمون نیست و شاید تو همون حواس پرتی هامون از خدا بپرسیم  " چرا "! من خودمُ میگم . کاری به شما ندارم . خودم به شخصه خیلی وقتها از خدا می پرسم " چرا " . اونم وقتی که دچار مشکل میشم . هر زمانی که همه چیز بر وفق مرادِ عمرا نمیگم چرا ... ! ولی همون وقتایی که از سر گلایه میشم یه بازرپرس و هی میگم چرا ! واسه چی ! چرا من ! همون وقتها که خودش آرومم میکنه بعد میگم " خدایا شکرت که بدتر نشد " . که میتونست فاجعه باشه و نذاشتی ... همون وقتاست که اشک تو چشمام جمع میشه و میگم شکر ! شکر ! شکر ... 

اینکه یه بچه ی چند ماهه از یه ساختمون چهار طبقه پرت شه ! اینکه یه مرد از یه ارتفاع 15 متری سقوط کنه و میله گرد از جلوی گردنش داخل شه و از پس سر بزنه بیرون ... اینکه نهایتا از همچین اتفاقاتی شکستی حاصل شه ... دستی بشکنه ! یا سر ! و کمر ! ... باید بگیم اینا تنها و تنها معجزه ی خدا بوده . باید بگیم اون افراد انقدر عزیز بودن که خدا یه بار دیگه اونو به عزیزانش بخشیده ... 

خدایا شکرت ! 

+ بابت اینکه ممکنه بعدها وقتی این تیترُ خوندم یادم بره که از چه معجزاتی حرف زدم با جزئیات نوشتم ( تو بشنو و باور نکن ) !  یه سری از اتفاقات هیچ وقت از یاد نمیرن ! هیچ وقت ... 


  • يكشنبه ۹۲/۰۵/۱۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">