MeLoDiC

نمیدونم اشتباه کردم یا نه !!! :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

نمیدونم اشتباه کردم یا نه !!!

يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۸۹، ۰۲:۳۰ ب.ظ


امروز صبح که چشمامو باز کردم نمیدونم چی شد که از همسرم شماره ی مهدی رو خواستم ... اولش گفت چیکار داری باهاش ؟ گفتم تو چیکار داری شماره ش چنده !!! ولی از بس که کبریت بی خطرم با خیال راحت شماره رو بهم داد و بازم پرسید : میخوای بهش تبریک بگی ؟

گفتم میخوام اسمس بدم بهش !!! متن تبریکُ نوشتم ! نمی دونستم که شماره مو داره یا نه ولی خودمو معرفی هم نکردم ... بعد هم سند کردم ولی هر چی موندم اسمس سند نشد که نشد  نمیدونم علتش چی بود ... شاید قسمت نیست رابطمون مثل اول بشه 

امروز هم حباب و یسنا تماس گرفتن که واسه شام میان خونمون و می شه گفت یه جورایی منتظرم تا بیان  کلا وقتی با همیم نشونه ی زنگ خطره ...

باورممممممممممم نمیشه که فردا کارورزی بهدشتمون تموم میشه و رهااااااااااا می شویم 


  • يكشنبه ۸۹/۰۸/۲۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">