MeLoDiC

لحظه ی حضور ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

لحظه ی حضور ...

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۱۲ ق.ظ



دیماه من ...  

لحظه ی حضور ! 

این بار نم اشکمُ پاک میکنم و تو خلوت خودم فرو میرم . 

اشک تمساح که نگرانی نداره !!!

+ گاهی وقتها ثانیه هاتُ میشمری برای مرور یه اتفاق ! 

گاهی اما ! صدای نفسهات بلندتر از ثانیه های زندگیت میشن . اونوقتاست که دیگه نفس نفس می شمری ...

خوبم ! یا حداقلش دوست دارم شما فکر کنین که خوبم . 

یه جمله ی زیبا از مرد بارونی ! 

مراقب داشته هامون باشیم ...


  • پنجشنبه ۹۱/۱۰/۱۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">