MeLoDiC

باز باران با ترانه . . . :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

باز باران با ترانه . . .

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۲۶ ق.ظ




+ صدای شُر شُر بارون میاد و من هنوز دلِ دل کندن از رختخوابُ ندارم . هوا هم میل روشن شدن نداره :) برای منی که دیوونه ی بارونم خیلی جالبه ... یکشنبه ای یاسی رو بردیم کلاس موسیقی گذاشتیم و بعد قدم زنان رفتیم تا براش یه دست لباس ورزشی تهیه کنیم . من و محمد ! بارون هم نم نمک می بارید و گفتم وای اگه شدت پیدا کنه من دیگه نمیام :)

برگشتنی بقدری شدت بارندگی زیاد شد که رفتم داخل یک پاساژ و گفتم دیگه یک قدم هم نمیام جلوتر . برو ماشینت رو بیار ... حالا میگه بیا بریم زیاد نمونده ! فکر اینکه باز گوش دردم عود کنه و باز سرماخوردگیم برگرده منو مصمم تر میکرد به موندن . گفتم نه نمیام ! سردمه تازه کمی بهتر شدم . پالتو نپوشیده بودم . خلاصه اینجوری شد که من دقایقی موندم تو همون پاساژ و محمد رفت یه چتر خرید و برگشت :) و من برای اولین بار بعده این همه ساااااااال چتر بدست رفتم زیر بارون :) دیگه ببینید این سرماخوردگی اخیرم چه به سرم آورد که همچین تصمیم شومی گرفتم ... 

همین الانم شدت بارندگی از اون اول هم بیشتر شده ... وای دلم یه پنجره ی باز میخواد که بشینم کنارش .... ولی هر دو پنجره ی خونه مون رو گِل گرفتن !!! یکی با پرده ای که نباید کنار زده شه و این قانون آواست :دی و اون یکی هم از خونه ی رو به رویی شدیدا دید داره و  هر از گاهی که باز میشه از دید همسایگان محترم هم در امان نیستیم :) باید خونه مون رو عوض کنیم :))) انشالله در اینده ...

یگانه هم صداش ریز ریز میاد ... 

.

.

.

حرفامو می شنوی از لابه لای شعر . . .

اینجوری بهتره ! 

اما بدون هنوز شبهام بدون اشک . . .

محاله بگذره . . .


  • سه شنبه ۹۱/۰۹/۲۱
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">