MeLoDiC

اسپری ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

اسپری ...

سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۴۲ ب.ظ



+ تو بخشمون بیماری داریم بنام ژُرژ ! مسیحی  . از اوناست که وقتی حرف میزنه با اون لهجه ی جالبش منو یاد مادام میندازه . 

امروز دکتر به همراه اکیپی اینترن و من برای ویزیت رفتیم بالا سر بیمار و دکتر بعد از ویزیت خطاب به من گفت " بیمار از نظر مالی مشکلی نداره ؟ میخوام براش چند تا اسپری شروع کنم ولی قیمتشون تا حدی گرونه "!!! گفتم " آقای دکتر تا حالا حسابرسی انجام نشد که ببینیم وضعیت مالیش چطوره ! نمیدونم " . 

باقی ماجرا حرفهایی هست که بین دکتر و ژرژ رد و بدل شد . 

دکتر : ژرژ تا حالا اسپری استفاده کردی ؟ 

ژرژ : بله دکتر ! 

دکتر : میدونی اسمش چی بود ؟ 

ژرژ : اسمش یادم نیست . از مارکهای مختلف استفاده میکردم . از همونا که برای زیر بغل استفاده میشه که بوی عرق نگیره . آخریش نیوا بود که هنوزم دارم ... ( خم شد تا از تو کمد در بیاره که به دکتر نشون بده )

هم من و هم باقی افراد به زور و سختی تونستیم جلوی خندمون رو بگیریم . 

دکتر : نه ! نه ! ژرژ منظورم اسپری دهانی هست . 

ژرژ : آررررررررررره ! تا دلت بخواد . یادش بخیر دوست دخترم همیشه از بوی دهانم کلافه بود و تند تند برای من می خرید .  آخه سیگار زیاد میکشیدم اونم بدش میومد . یادش بخیر . وقتی میخواستم ببوسمش اول اونو به دهانم میزد . 

صدای خنده ها ریز ریز میومد و منم همچنان در حال کنترل خویشتن بودم :دی و ایضا دکتر ... 

دکتر : نه ! این اسپری برای درمانه . ضمنا باید مصرف سیگارت رو کمتر کنی . 

ژرژ : پس دکترجان حالا که داری زحمت میکشی می نویسی یه دونه خوشبوترش رو بنویس ... !!!

.

.

.

بعدا نوشت آوا : شیوا جان کامنت دونی وبلاگت چند روزی هست که برای من باز نمیشه . میخونمت ولی نمیشه نظر بذارم . بیادتم عزیزم  :-*


  • سه شنبه ۹۱/۰۹/۱۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">