MeLoDiC

درد... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

درد...

جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۱، ۰۱:۳۴ ق.ظ


 

درد را از هر طرف که بخوانی " درد " است ...

به شدت درد دارم. مثلا اومدم کمی دراز بکشم ولی فقط اشک و  اشک و اشک...

دلم یه دست نوازشگر میخواد واسه التیام دردهام...

+ آوا نوشت : این پست رو در حالی ثبت کردم که تو Rest پرسنل دراز کشیده بودم و از درد اشک میریختم :( 

چقدر اون لحظه دلم میخواست تنها نباشم ....

+ " خداحافظ " نگو وقتی هنوز درگیره چشماتم ...


  • جمعه ۹۱/۰۸/۰۵
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">