MeLoDiC

راهی ِ سفرم :) :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

راهی ِ سفرم :)

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۵۷ ق.ظ


 

* عـازم سفرم . نمیدونم چند روز طول بکشه . دو روز ؟ سه روز ؟ بیشتر ؟ خدا میدونه . یکی از آداب ِ سفر رفتن حلالیت طلبیدن ِ . اگه از من بدی دیدین به بزرگواری خودتون حلال کنید . در اسرع وقت در صورتی که به نت دسترسی داشتم اینجا آپ میشه . ولی چون با اتوبوس راهی هستم لپ تابُ نمی برم . سختمه خب ! 

امشب بعد از اینکه ساکمُ بستم نشستم و محتویات گوشیُ تا حد زیادی پالایش کردم . تو سفر قبلی دختری که کنارم نشسته بود خیلی بدعنق بود و تمام وقت یا خواب بود یا هندزفری به گوش داشت و در کل نتونستم باهاش هیچ رابطه ای برقرار کنم . اینبار تک صندلی گرفتم ولی از اونجا که تنهام احتمال جابه جاییم خیلی زیاده واسه همین کلی آهنگ ریختم تو گوشیم و هندزفری ُ برداشتم . حداقلش اگه باز یه بد عنق به تورم خورد کسل و خسته نشم :) 

** روزی که گذشت کابینتهای خونه ی مامان کاملا وصل شد . دیگه به اتفاق ابجی بزرگه و دومادها افتادیم به جون خونه . بعد از شام هم دختر داییم قاصدک به همراه دخترخاله و پسرخاله م و خانومش به جمع ما پیوستند و دیگه همه یا علی گویان کلی از کارُ پیش بردیم . از اینکه مجبورم به این سفر بی وقت برم کمی برای تنهایی مامان واسه انجام کارهای باقیمونده نگرانم ولی خب (!) کلی سفارشش کردم که تموم شدن کار اگه از مثلا فردا به پس فردا به تاخیر بیفته هیــــــــــچ اتفاق خاصی نمیفته و به خودش رحم کنه . حالا چشم چشمُ میگفت ببینیم چقدر حرف گوش میده :) 

+ دوستان عزیز اولین فرصت نظراتتونُ تائید میکنم . دیگه برم سه ساعتی بخوابم صبح زود باید بیدار شم و کلی کار دارم . برای ساعت هشت صبح هم به امید خدا ماشین حرکت میکنه . تا سلامی دیگر بدرود ... 

 


  • سه شنبه ۹۳/۱۱/۱۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">