MeLoDiC

بی عنوان ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

بی عنوان ...

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ


 

* خـلاصه امروز ساعت 04:22 صبح موفق شدم رمانی که هشتم همین ماه به دستم رسیدُ تموم کنم . البته لازمه ذکر کنم که تا دیروز غروب تنها 13 صفحه شُ خونده بودم و الباقی کتاب 290 صفحه ایُ از دیشب شروع کردم و در نهایت دم دمای صبح تموم شد . داستان افت و خیزهایی زیادی داشت . یه جاهاییشُ نویسنده خیلی موشکافانه توصیف کرده بود طوری که حس میکردم لابد این همه تاکید و توصیف ، در چند صفحه جلوتر اثر خودشُ نمایان میکنه . ولی بعد دیدم نه ! انگار در همون اوج تموم شده و بعد از اون به کل نادیده گرفته شد . ولی در مجموع خوب بود . ما بین تمام رمان های خارجی که خوندم ، خوندن یه رمان ِ ایرانی میتونست تنوع خوبی باشه .  برای من جذاب بود چون نویسنده ی کتابُ چند سالی هست که می شناسم . 

** داییجون و زندایی امروز به منزلشون برمیگردن بعد از ناهار باید برای استقبال از زائرین عزیزمون بریم . خدایا شکرت که عزیزانمون به سلامت به وطن برگشتن . انشالله همه ی دوستانی که زیارت ِ حرم سید الشهدا (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) آرزوی قلبیشون ِ هر چه زودتر به آرزوشون برسن . 

*** عـموی محمد دچار مشکلی شد که در نهایت باعث شد بر اثر بالا رفتن فشار چشم و در نتیجه خونریزی ، چشم چپش تخلیه شه ... چند روزی هست که ایشون از تهران به منزل خودشون برگشتن و تصمیم داریم برای عیادتشون بریم ولی بهخاطر کلاسهای محمد تا بحال میسر نشده . به احتمال زیاد برای فردا به عیادتشون میریم ولی مشکل اینجاست که از تصور دیدن اون چهره ی دوست داشتنی با تغییرات اجباری، ترس به دلم میفته . نمیدونم عکس العملم بعد از دیدنشون چطوره ... امیدوارم که چشم راستشون دچار مشکلی نشه ... 


  • چهارشنبه ۹۳/۱۲/۲۰
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">