MeLoDiC

می سوزه شقایق از داغ ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

می سوزه شقایق از داغ ...

دوشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۰، ۰۵:۳۰ ب.ظ


تا حالا آهنگهای سیمین غانم رو گوش نداده بودم . دیشب برای اولین بار ترانه ی " گل گلدون"شو دانلود کردم و چند باری گوش دادم ... 

قشنگ میخونه و یه حس قشنگی داره که آدمو همچین بگی نگی می بره به رویا  ! دقیقا مثل حس همین عکس  ...

+ تو که دست تکون میدی

                            به ستاره جون میدی

                                                    میشکفه گل از گل باغ ... 

صبحی مهسا باهام تماس گرفت و گفت رفته بابل و اینکه کد پستیمو بهش بدم تا خودش کارای تسویه حسابمو انجام بده . اولش شک داشتم بدون حضور خودم بشه کاری از پیش بود ولی حدودای ۱۲:۳۰ باهاش تماس گرفتم و گفتم که چیکار کرد . گفت نامه رو گرفتم و دارم میرم ساری . بهش سپردم که اونجا هم با مسئول ثبت نام نیروی انسانی صحبت کنه ببینه اگه نیاز هست بیام . مجدد باهاش تماس گرفتم و دیدم میگه کارتو انجام دادم و لازم نیست دیگه تو بری بابل و ساری ...

وای خدا ! تموم شد . هنوز غصه م گرفته بود که کی میخواد باز این راه خسته کننده رو برای یه سری ورق بازی های مسخره بره  . دوست خوب به این میگن دیگه ! حالا قراره یه روز باهاش تماس بگیرم و هماهنگ کنم تا برم برگه هامو ازش بگیرم . ظاهرا ۲۰ روز تا یه ماه دیگه باهام تماس میگیرن برای شروع به کار ... استرسسسسسسسس دارم  ! قضیه داره واقعا جدی میشه . یه جورایی از مسئولیت سنگین کارم دارم میترسم  ! ولی من می تونم ... خیلی وقتها ثابت کردم که می تونم اینم یکی از همون خیلی وفتها  

یاد دکتر نخعی افتادم که چند وقت قبل واسه گوش دردم پیشش رفته بودم . میگفتم گوشم درد داره و خوب نمیشه . میگفت تو رو که میبینم یاده اون یارو تو کارتون سفرهای گالیور میفتم . همونیکه همیشه ناامید میگفت " من می دووووونم "  همچین بامزه ادای اون شخصیت کارتونی رو در آورده بود که به زور تونسته بودم جلوی خندمو بگیرم 

امروز رفتم مدارک تحصیلیمو مرتب کنم که کارنامه هامو دیدم ... وای چه نمراتی  !! 

  • دوشنبه ۹۰/۰۵/۰۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">