MeLoDiC

وبلاگم ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

وبلاگم ...

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۸ ب.ظ

* بـه آرشیو وبلاگم که نگاه میکنم می بینم چکیده ای از سالهای اخیره ! سالهای دانشجوییم ، طرح پرستاریم ، مربی بالینی شدنم و دوباره پرستار شدنم ... !!! جالبه . 

** صبح سه شنبه (ششم تیرماه) بعد از پایان شبکاریم به اتفاق محمد و یاس رفتیم اصفهان . و صبح پنجشنبه برگشتیم کرج . یاس مونده پیش مادرجونش ( اصفهان ) . نه وقت اصفهان گردی داشتیم و نه باقی شرایطش رو .

با این وجود همون شب اولی مامان حاجی تدارک یه دور همی پیکنیک وار رو دادن و به اتفاق جمع رفتیم به محله ای به نام ناژوان :) نزدیک باغ پرندگان اصفهان . جای قشنگی بود ...

+ این عکس رو نزدیکای غروب گرفتم . خودم خیلی دوسش دارم :) البته ما فقط از پایین تماشا کردیم . 

+ این تصویر خیلی تاسف باره . مسیر رودخانه ی زاینده رود ... خالی از هیچ !!!

 

+ چند روز قبل به باغی در اطراف کرج ( جاده ی کرج - قزوین ) دعوت شدیم . خیلی خوش گذشت . این تصویر هم از محل پارک ماشین مدعوینه . جای دوستان خالی . 

** وقتی از اصفهان برگشتیم چیکو در حال کشیدن نفسهای آخرش بود . خیلی به موقع رسیدیم . هیچ وقت بابت اون اتفاق خودم رو نمی بخشم . امیدوارم که خدا این سهل انگاری منو ببخشه . خوشحالم که نجات پیدا کرد ...

 

# شب کارم ! التماس دعا ... 

  • يكشنبه ۹۶/۰۴/۱۱
  • ** آوا **

نظرات  (۱۲)

چقدر تصاویر دلخراش بودن....))!!
پاسخ ** آوا ** :
واقعا ؟؟؟؟؟؟؟؟ 
سلام. خوشحالم که تونستی یه آب و هوایی عوض کنی. انشااله تا باشه سفرهای لذت بخش. خدا چیکوی نازت هم حفظ کنه. حیوون دوست داشتنی ای هست بخصوص که اونم مثل آدما دل میبنده. 
پاسخ ** آوا ** :
سلام عزیزم . مرسی از لطفت . اره اونم دل بسته . همین الان کنارمه یه دونه ارزن میخوره یه بار صدا میزنه نگاش میکنم دوباره ارزن می خوره :) منو گیر اورده . 
شیراز رو رفتم یه طورایی میشه وطن ام :))
ولی اصفهان نه :(
نفهمیدم فقط چیکو چیه ،کیه!!بعد توی موضوعات وبلاگت دنبالش گشتم و فهمیدم چه گوگولی نازیه چه خوب که حالش خوبه مواظبش باش خب! :)))
پاسخ ** آوا ** :
شیراز خیلی قشنگه من اونجارو بیشتر دوست دارم. خوشبحالت که نزدیک شیرازی . 
اره چیکو عروس هلندی بنده ست که خیلی هم شلوغ تشریف دارن حیوونی چند روز قبل از بد ماجرا تا دم مرگ رفت و برگشت 
اول قرار بود امروز برم یعنی قبل شب کاری ولی شد فردا 
یعنی بعد شبکاری:|
پاسخ ** آوا ** :
کجا اونوقت ؟؟؟ :) 
مشهد ؟؟؟
سلام اوا جونم 
خوشحالم که خوبی و دیدار تازه با عزیزانت داشتی 
وای چیکوی عزیزم خدا رو شکر که بخیر گذشت 
مراقب خودت و مهربونیات و چیکو باش
پاسخ ** آوا ** :
سلام عزیزم . 
خوبی ؟ 
ممنون از محبتت . اره چیکو داشت جام مرگ رو می نوشید ! خدا رحم کرد . 
چشم مواظبم . 
سلام" الهی بسلامتی و خوش بگذره" اما تا جاییکه من بعنوان لیدر میدونم:
 این منطقه درختان ناژ بلند بالایی داره"و برگرفته از دو کلمه ناژ و وان که (ناژو ) گیاهی است از خانواده صنوبر که مثل درختان تبریزی شمال خودمونه اما این فرق که رنگ چوبش کبوده (وان) پسوندشه یعنی مکان" یا ساده تر بگم به معنی جایگاه درختان ناژ و صنوبره که در غرب اصفهان همینطور بیشه های انبوهی از درختان ناژ وکبوده اتفاقا درخت زبان گنجشک و بومی اصفهان اونجا زیاد بوده" یزمانی پارک گردشگری و دوچرخه سواری و شهر بازی هم بوده.. الان چقدرشو حفظ کردن دیگه نمیدونم. الهی همیشه یه گردش و تفریح...گفتی جیکو اره؟...
جدائی تا نیفتند دوست قدر دوست کی داند؟   شکسته استخوان داند بهای مومیایی را..مراقب همراهت باش..اره منظورم همون جیکوته.....
پاسخ ** آوا ** :
سلام آقا یزدان . خوبین ؟ خوش اومدین :) 
بی شک دلیل نامگذاریش همینی هست که شما میگی . من اسم اون همه درخت رو نمی دونم چی بوده ولی مملو از درخت بود . دقیقا پیست دوچرخه سواری و اسب دوانی و ... همه چیز داشت . صد در صد همونجاست . ولی من نمی دونم قبلا چطور بوده و حالا تغییراتی داشته یا نه . اولین بار بود که میرفتم . 
چشم مواظبم . 
:))
و چه حس خوبی داره این دوره کردن خاطره ها
زاینده رود :((
جای ما خالی بوده پس!تاحالا موفق نشدم برم اصفهان!
چشم :))
پاسخ ** آوا ** :
اره گاهی مرور ارشیو واقعا لذت بخشه . 
از زاینده رود چیزی باقی نمونده جز رد پاش . 
آخی انشالله قسمتت شه بری . البته ترجیحا اول شیراز بعد اصفهان . من شیراز رو بیشتر دوست دارم . 
چشمتون بی بلا . 
خدا رو شکر که الان حالش خوبه :)

پاسخ ** آوا ** :
بله شکر خدا خوبه :) 
محله ناژوان!
همون پارک ناژوان منظورتونه.
مجموعه های زیادی هم داره. از باغ پرندگان و خزندگانش بگیر تا آکواریومش و نمایشگاه های مختلفش. 
باز خوبه دوام اورده زنده مونده بنده خدا. حداقل ولش میکردین تو خونه. خودش یک چیز گیر میاورد میخورد. :)
پاسخ ** آوا ** :
شک داشتم که اسمش پارکه یا نه. چون روی یه تابلوی کوچک زده بود ناژوان 😃 نمیدونستم خیابونه پارکه محله ست چیه اخه . اره همونجا. ولی ما چون دیر رفتیم و کلی همراه داشتیم که اصلا پایه نبودن واسه همین فقط نشستیم شام خوردیم و میوه و چای و بعد برگشتیم. اتفاقا غذا داشت مشکل تاریکی بود .... ظرف اب رو پیدا نکرد از تشنگی تا حد مرگ رفته بود. جریانش مفصله 
زاینده خشک :(((
پاسخ ** آوا ** :
آره واقعا .... 
منم فردا شبکارم 
تازه ردزش هم باید برم مشهد :/ 
پاسخ ** آوا ** :
پیشاپیش خدا قوت 
ردزش=بعدش؟! فرداش؟! 😐 
خب مشهد که رفتی بیاد منم باش اگه حرم میری لطفا نائب الزیاره ی منم باشید 
موفق باشی
پاسخ ** آوا ** :
ممنونم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">