MeLoDiC

خندوانه ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

خندوانه ...

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ

یه وقتایی توقف قطار توی ایستگاه ها خیلی زیادتر از حد معمول میشه . اونوقتها چشم آدم ناخوداگاه دنبال چیزی خاص میگرده . البته اگه من باشم تو چهره ی افراد نزدیکم دنبال چیزی نمیگردم . بلکه زوم میکنم بیرون دنبال چیزی میگردم . مثلا همین چند روز قبل وسط ریل با چیزی شبیه دینامیت مواجه شدم :دی 

باور کنین تا آخر شب منتظر بودم که اخبار اعلام کنه ریل منفجر شده :دی ! حتی داشتم به این فکر میکردم که میزان ِ جراحات ِ جانی ممکنه چقدر باشه :دی خداییش این چی بود ؟؟؟؟؟؟ کسی می دونه این چی می تونه باشه که وسط ریل گذاشتنش و انتهاشُ به ریل وصل کردن ؟؟؟

  • پنجشنبه ۹۴/۰۳/۲۱
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">