MeLoDiC

طبل بزرگ زیر پای چپ ... تیک تاک :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

طبل بزرگ زیر پای چپ ... تیک تاک

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ق.ظ

سر شب از باباحاجی میخوام تا یه باتری به ساعت دیواری اتاقم بزنه. به دقیقه نکشید که صدای تیک تاک ثانیه شمار به گوش رسید. اولش خوشحال بودم که دیگه برای فهمیدن زمان نیاز نیست دستمُ هر کجا برای رسیدن به موبایلم بکشم ولی بدبختی از زمانی شروع شد که نور اتاق رفت و زمان خواب شد ... هر صدای تیک تاک مثل پتکی توی مغزم نفوذ میکرد... باز اهمیت ندادم و گفتم عادت میکنم. مثل خیلی چیزهای دیگه ... کمی بعد صداش عصبی ترم کرد طوریکه متکا رو روی گوشم گذاشتم بلکه نشنوم ولی نشد ... یاد انیمیشن ماری و مکس افتادم ، همونجایی که مکس دچار حملات عصبی میشد میپرید روی چهارپایه و می لرزید ... تا ساعت پنج و نیم صدای ساعت مغزمُ تراش داد و در نهایت تسلیم شدم و پریدم ساعت رو کشیدم پایین و باتری ُ درآوردم و صدا قطع شد ...

* هیچ وقت نباید مقاومت کرد چون در نهایت بُرد با اونیِ که قوی تره. 

  • چهارشنبه ۹۵/۰۸/۲۶
  • ** آوا **

نظرات  (۳)

توو اتاق من ساعات نیس

از تیک تاکش متنففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففرم

جا داشته باشه این تنفرُ تشدید میزاشتم (((:

 

برعکس داداشم، ی ساعاتی توو اتاقش بود ک وای وای وای ، یعنی مختار با قومش در هر ثانیه شمار ب حرکت در میومدن

جالب این بوده ک داداشم میگفت باید متمرکز شم ب این تیک تاک تا بخوابم!

یعنی من ی چیز میگم ی چیز میشنوی.

 

همه ی خردادی ها ی جورنا

این خردادی های اصیل!

من واس تایم قرص هام باید تلفنم ُ زنگ میزاشتم. مث اینکه گوشیم هشدار میده من بیدار نمیشم. بعد این موجب شد کلا تایم داروهام نامنظم شه. گفتم چاره چیه حالا تا تموم شدن این دوره درمان، ساعت رو میزی رو بیارم کوچیکِ صدایی نداره بدبخت.

باورت نمیشه ک هررررر کاری کردم، دقیقا هی گوشامُ ب بالشت فشار دادم هی پتو کشیدم روم!نععع

نمیشد

اخرش باتریُ در اوردم و خلاص

خوابیدم.

 

اوووه

 

بسیار این پستت رو میفهمم اوا (:

 

 

پاسخ ** آوا ** :
چه جالب ... روی صدای ساعت تمرکز میکنه ؟؟؟ بنازم به اعصابش :) 
باسلام وعرض ادب،
.
ازاین چالش ها ما هم داشتیم :)
اما،
شما چرا این جورتعبیرونتیجه گیری کردین؟!
:)
شما،ابتدادرمقابل صدای ساعت،"تسلیم"شدین!
وبعدازتسلیم،گزینه ی"عادت"روانتخاب کردین!
یعنی "کناراومدن"باوضعیت نامطلوب . .
. .
صبح وبعداز چندساعت "تحمل"ِ شرایط نامطلوب،
تصمیم به"مقاومت"گرفتین!
مقاومت،مبارزه رو درپی داره . .
و
مبارزه یعنی اقدام!
بایک اقدام انقلابی،عامل ناهنجار رو ازسر راهتون برداشتین!
واین یعنی:
پیروزی ِ"مقاومت"بر"تسلیم" . .

شما،قوی تر بودین!
چون "اراده" ی خودتون رو،عملاًبه کرسی نشوندین :)
پس میشه این جورنتیجه گرفت:
هیچ وقت نبایدتسلیم شد،چون درنهایت،بُردبااونیه که مقاوم تره!
.
این نظربنده بودالبته^ـ^
ببخشیدمصدّع شدم،
درپناه خدای مهربون باشید . .
پاسخ ** آوا ** :
سلام دوست عزیز . ممنون از نظرتون . اینجوری بهش نگاه نکرده بودم . ولی خب چون هدفم از راه اندازی ساعت با شکست مواجه شد واسه همین خودمُ تسلیم و شکست خورده می بینم . آخه هر بار که قصدم دیدن ساعت گوشیم بوده ناخواسته بعده رویت زمان تا دقایقی طولانی تو پیج های مجازی ویلون و سیلون بودم واسه همین می خواستم یه جورایی این شرایطُ برای خودم محدودتر کنم بلکه این مرض از سرم بیفته ولی انقدر صدای ساعت روی مخم بود ، نشد که بشه :) امیدوارم جور دیگه ای بتونم این عادت بد رو از سر خودم بندازم . 
تو قوی ترینی فقط یه کم خسته ای... میدونم از پس همه چی بر میای صبور ِمن
پاسخ ** آوا ** :
فقط یه کم ؟؟؟؟ :) چقدر تو مهربونی نونو :****************

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">