MeLoDiC

کاکل طلای لپ گلی ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

کاکل طلای لپ گلی ...

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ق.ظ

* اینکه آدم تو خونه تنها باشه و صبح با سر و صدای یک موجود زنده ( به جای ساعت تنظیم شده ی گوشی ) از خواب بیدار شه ، لذت بخشه ! ایشون کاکل طلا هستن که به دلیل مسافرتهای اخیر صاحبشون این چند شب مهمون منزل ما بودن و تا امروز غروب هم هستن . الانم ناز کرده و در سکوت کمی نوازش شده و دوباره جیغ جیغش در اومده :) روزها با هم کمی حرف میزنیم . کمی آهنگ سوت سوتی مینوازیم و کمی غذا میخوریم . فقط نمی دونم چرا وقتی اون شادونه و ارزن میخوره من ساکتم ولی تا وقت غذا خوردن من میشه اون یه بند فحشم میده ... :( آقای لپ گلی ندیده بودیم که دیدیم . حالا نیاین بگین وای حیوون بینوا چرا تو قفسه ها . اولا برای من نیست و دستم امانته . دوما => همون اولی . 

+ فحش دادنش کلامی نیست ! بلکه صوتی هست و من بر این باورم که میگه " تنها خوری میکنی ؟! الهی کوفتت شه " یه چیزایی تو این مایه ها . 

** خـدا رو شکر که مرداد در حال ِ تموم شدنه . ذوب شدیم از این شدت گرمای مردادماه . مردادی ها هم که خدای خودشیفتگی :)))))) شما یه مورد مثال بزنید که خلاف نظریه ی من باشه :)))) دارن تو گرمای مرداد بخار میشن ولی باز میگن ما عاشق مردادیم ... اگه به من باشه و بگن یکی از ماه های سال رو حذف کن من مستقیم ، فیس تو فیس با مرداد میشم و با شمشیر از وسط دو شقه ش میکنم . اون دو نیمه رو هم باز از وسط دو تیکه میکنم و انقدر به این کار ادامه میدم تا به سلولهاش برسم و در نهایت به آمیب تک سلولی تبدیلش میکنم فریزش میکنم تا دیگه از این غلطها نکنه . تا درسی شود برای تیر ماه و شهریور ... که حساب ِ کار دستشون بیاد . بله ! تا این حد بی اعصابم ... 

*** نارین این خیلی بد ِ که نمی تونم برات نظر بذارم . اگه هستی یه نشونه ای بذار که حداقل بدونم خوبی . 

  • سه شنبه ۹۵/۰۵/۲۶
  • ** آوا **

نظرات  (۱۲)

من عاشق عروس هلندی ام اما از ترس کثیف شدن خونه هیچ گونه جک و جونور نگه نمی  داریم
پاسخ ** آوا ** :
منم  دوست دارم . البته من آدم وسواسی نیستم ولی همچین مواقعی تند و تند خونه رو تمیز میکنم. شاید یکی برای خودم بخرم 
یه دونه از همینا قبلا داشتم
اسم این پرنده ها عروس هندی هست
ما صداش می کردیم فندق
در قفسش رو باز می ذاشتیم، عادت کرده بود گشت زنی می کرد و بر می گشت تو قفسش، تا اینکه با میز تلویزیون آشنا شد! می گن خیلی دوست داره خودشو ببینه تو اینه!
میز تلویزون هم حکم آینه رو داشت
دیگه قضیه به همین منوال ادامه پیدا کرد تا اینکه خراب کاری هاش شروع شد!!!
(:
هیچی دیگه، بعد از تصمیمی سخت، ناچاراً فروختیمَش ...
(:
پاسخ ** آوا ** :
سلام. فکر کنم منظورتون عروس هلندی باشه . اتفاقا اسم کاسکوی خواهرم فندقه :-))) خیلی هم حرف میزنه. 
عروس هلندی نر ^_^
ای جانم :))
پاسخ ** آوا ** :
بله عروسِ نر :))))))) فلسفه ای در پس ِ این جمله نهفته ست :)))))))))

من یک مردادی عم :)))
پاسخ ** آوا ** :
سلام خودشیفته :-)))))))
دلم  برات تنگ شده بود اساسی. مراقب خودت باش.
پاسخ ** آوا ** :
فدات مهساجان . خوشحال شدم از حضورت 
هاهاهاها 
پاسخ ** آوا ** :
:)))))))))))))))))))) 
چقد با  پاراگراف دوستاره خندیدم D:
پاسخ ** آوا ** :
ولی من باهاش گریه کردم آی گریه کردم آی گریه کردم :-))))))))
آقای لپ گلی موهاشونو فشن و سیخ سیخی کردن :))
والا الان که هوا خنک تره ولی امان از تیر ماه... 
پاسخ ** آوا ** :
اره تازه از پیرایشگاه برگشته خونه :))))) 
برای من مردادماهش کشنده تر بود . مرداد تازه داره آدم میشه . ولی خب خیلی دیره . خیلی دیر ... 
خیلی وقته کامنت نزاشتم:( خوبی آوای مهربون؟ من تابستونو دوست دارم ولی تو مرداد ی کم حالم بد میشه ولی با وجود این از مرداد بدم نمیاد...چقدر این پرنده قشنگه ولی حیف که تو قفسه:(
پاسخ ** آوا ** :
سلام مریمی عزیزم . خوبی ؟ شکر خدا بد نیستم . بله ! خیلی وقته از شما خبری نبود . ممنون از اینکه اومدی . 
من مردادُ دوست ندارم . باهاش تعارفم ندارم .البته بابت ادمهای عزیزی که توی مرداد به من بخشیده شدن ازش ممنونم ولی اگه یه کمی شعور داشت و این همه داغ نمی کرد باهاش صلح میکردم . ولی چه کنم که شعور نداره . 
:))) آخه ویتا هم پسره متاسفانه :(
ای بابا

این آقای کاکل طلا خواهر ندارن؟
پاسخ ** آوا ** :
ع ! نه . ندارن . خب پس مذاکره مون به کل منتفی شد . انشالله برای ویتا یه عروس ناز پیدا کنین . مام کاکل طلامون رو حالا حالا زن نمی دیم . تا کاکلیمون تنبیه شه که چرا پسر شده . 
اینکه اسمش کاکل طلاست ینی پسره؟
اگه دختره، میخواستم ازش خواستگاری کنم برای ویتا :دی
البته هنوز با خانواده‌ی ویتا اینا هماهنگ نکردماااا :))))
پاسخ ** آوا ** :
اره ایشون عروسی هستن از جنسیت داماد :)))))))))) پسره پسره :)))) البته میگن . من نمیدونم . 
شما هماهنگ کن منم با پارسا میحرفم ببینم نظرش چیه . میخواد واسه پسرش همسر بستونه یا نه :)))
خخخخخخ خیلی باحال بود D:
من وبلاگ شما رو توی پیوند هام اضافه می کنم بی زحمت شما هم اینکارو بکنید.
پاسخ ** آوا ** :
الان دقیقا کجاش باحال بود ؟؟؟ 
شما هر کاری دوست داری انجام بده منم هر کاری که صلاح بدونم انجام میدم . دو تا پست بزار ببینم اصلا افکارت چیه حالا بعد با هم مذاکره میکنیم . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">