کاکل طلای لپ گلی ...
* اینکه آدم تو خونه تنها باشه و صبح با سر و صدای یک موجود زنده ( به جای ساعت تنظیم شده ی گوشی ) از خواب بیدار شه ، لذت بخشه ! ایشون کاکل طلا هستن که به دلیل مسافرتهای اخیر صاحبشون این چند شب مهمون منزل ما بودن و تا امروز غروب هم هستن . الانم ناز کرده و در سکوت کمی نوازش شده و دوباره جیغ جیغش در اومده :) روزها با هم کمی حرف میزنیم . کمی آهنگ سوت سوتی مینوازیم و کمی غذا میخوریم . فقط نمی دونم چرا وقتی اون شادونه و ارزن میخوره من ساکتم ولی تا وقت غذا خوردن من میشه اون یه بند فحشم میده ... :( آقای لپ گلی ندیده بودیم که دیدیم . حالا نیاین بگین وای حیوون بینوا چرا تو قفسه ها . اولا برای من نیست و دستم امانته . دوما => همون اولی .
+ فحش دادنش کلامی نیست ! بلکه صوتی هست و من بر این باورم که میگه " تنها خوری میکنی ؟! الهی کوفتت شه " یه چیزایی تو این مایه ها .
** خـدا رو شکر که مرداد در حال ِ تموم شدنه . ذوب شدیم از این شدت گرمای مردادماه . مردادی ها هم که خدای خودشیفتگی :)))))) شما یه مورد مثال بزنید که خلاف نظریه ی من باشه :)))) دارن تو گرمای مرداد بخار میشن ولی باز میگن ما عاشق مردادیم ... اگه به من باشه و بگن یکی از ماه های سال رو حذف کن من مستقیم ، فیس تو فیس با مرداد میشم و با شمشیر از وسط دو شقه ش میکنم . اون دو نیمه رو هم باز از وسط دو تیکه میکنم و انقدر به این کار ادامه میدم تا به سلولهاش برسم و در نهایت به آمیب تک سلولی تبدیلش میکنم فریزش میکنم تا دیگه از این غلطها نکنه . تا درسی شود برای تیر ماه و شهریور ... که حساب ِ کار دستشون بیاد . بله ! تا این حد بی اعصابم ...
*** نارین این خیلی بد ِ که نمی تونم برات نظر بذارم . اگه هستی یه نشونه ای بذار که حداقل بدونم خوبی .
- سه شنبه ۹۵/۰۵/۲۶