MeLoDiC

اینم از حال و روز ما :) :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

اینم از حال و روز ما :)

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۷ ب.ظ

* این روزها علاوه بر شیفتهای سنگینم ، کلاسهای اجباری ... بازدید مسئولین از بخش فشار کارُ برای همه چندین برابر کرده بود . تا اینکه روز دوشنبه یه موقعیت کوتاه برام جور شد که به پدر و مادرم سرکشی کنم . سختی این راه رو به شیرینی دیدارهایی که تازه میشد پذیرفتم و الحق که بودن در کنار خونواده م کلی روحیه م رو شاد کرد . مخصوصا که در این وقت کم ، به بهونه ی قطعی آب ِ خونه مون تمام وقت در منزل مامان بودم :)  روز چهارشنبه همگی مهمون منزل رهاجون بودیم . تازگیا به منزل جدیدشون اسباب کشی کردن . صبحونه روی تخت زیر سایه ی درختها در جوار خونواده ی گلم و همینطور عموجون کامران اینا آی چسبید . آی چسبید ... خلاصه که سفر خوبی بود ! البته تا لحظه ی برگشتن ... از اون به بعدش دقیقا تمام ِ خوشی ها از دماغم زد بیرون ...

دیروز که عصر و شب بودم با توجه به بی حالی که داشتم محمد منُ رسوند بیمارستان ولی اطراف ِ دو بعد از ظهر بود که ناخوشیم به اوج ِ خودش رسید و بعد از اون بود که در نقش بیمار ایفای نقش کردم . با وجود اینکه در برابر بیمارهام خیلی تودار هستم و بی حال بودنمُ نشون نمیدم ولی دیروز موفق نشدم و در نهایت دو لیتر سرم رینگر به همراه چندتایی داروی وریدی نوش جان کردم و بعد از گذشت دو ساعت و دریافت اون همه سرم تازه موفق شدن فشارم رو به ده برسونن . دم ِ سوپروایزرمون گرم که با توجه به اینکه تازه از دو روز درخواست ِ آفم برگشته بودم باز مسئولیتشُ پذیرفت و شیفت شبم ُ آف کرد . ولی از اونجا که مترون زیادی گیر نده و کمیته ی انضباطی لازم نشم ازم خواست تا پایان شیفت کاری ِ عصر توی بخش باشم و خروج خودمُ سر وقت ثبت کنم تا حداقل بگه این خانم عصر با حال ِ خرابش مونده ولی برای شب با توجه به شرایطش خودم با مسئولیت خودم آف کردم . اون چند ساعت هم روی تخت زیر سرم و دارو بودم . همکارای عزیزم تمام ِ کارهای مریض هامُ انجام دادن و در نهایت آخره شیفت نیم ساعتی به مریض هام سر زدم و مطمئن شدم که همه چی رو روال ِ عادی ِ . هر چند همه شون دپرس بودن بابت بی حال بودنم . و در آخر گزارشهامُ بستم . یه شانس ِ دیگه ای که آوردم این بود که محمد بود و تونست بیاد دنبالم :) در منزل مادر محمد حسابی ازم پذیرایی کرد . برای شب  دارو و سرم داشتم که دیگه خودم دست به کار شدم ... بقول محمد چقدر خوبه آدم خودش پرستار ِ خودش باشه . دیگه نباشیم چه کنیم ... ساعت سه صبح محمد روونه ی شمال شد . قبل رفتنش آنژیوکتمُ از دستم خارج کرد و بعد از گرفتن اون همه دارو و سرم حالا کمی بهترم . ولی هنوز بدنم شل و وارفته ست . یه نوع خستگی و بی حالی مفرت در خودم حس میکنم :( 

** یـاس به اتفاق پریسا میره باشگاه . دیشب قرار بود همه با هم برن پارک ارم که اوضاع و احوال من برنامه شون رو بهم ریخت و در نهایت بچه ها به اتفاق دایی جون و زندایی رفتن ارم . مامان ، بابا و محمد موندن خونه . منم که بعدا" به جمعشون اضافه شدم . البته چه اضافه شدنی :)))) 

یه وقتایی تو جاهای شلوغ دستهای خوش رگ رو می بینم دلم میخواد از همه شون رگ بگیرم :))) حالا برعکس خودم از اون بد رگهام . الانم جای آنژیوکت ِ در اومده متورم و قرمزه و شدیدا درد داره :) امثال من ( بی رگ ) مریض شن پدر ِ پرستارُ در میارن با این بی رگیشون ... بقول بابام سیب زمینی :)))) 

+ آقا ما اقرار میکنیم که از این لیست ستار های طلایی بیان عقب موندیم . واقعنی نمی دونیم بریم سراغ ِ کدوم وبلاگ تا بخونیمش . اصلا اوناییکه میان اینجا نوشته های منُِِ می خونن یه لطفی کنن خودشون بگن مثلا بیا منُ بخون :)

  • جمعه ۹۵/۰۴/۱۸
  • ** آوا **

نظرات  (۱۵)

  • یاسمن (سه شنبه ها)
  • سلا آوا جان امیدوارم با گذشت از این پست بهتر باشی
    چقدر خوبه تو همچین شرایطی همکارات هواتو دارن
    واقعا همکار خوبم نعمت بزرگیه شوهرم همیشه اینو میگه
    اما واقعا یه مورد جالب من و مامان پوستمون مثل شیشست و رگامون همیشه پیداست ولی پرستارا همیشه مشکل دارن نمیدونم چرا البته
    برای همین وقتی میخوان رگ بگیرن انقدر مشت میکنم دستمو و فشار میارم به خودم که هی سوراخ سوراخ نشم ولی همیشه دو سه بار سوراخ میشم :دی
    بدترین زمانش اون بار بود که سوزن هنوز زیر پوستم بود و پرستار زیر پوستم میچرخوندش دنبال رگ خخخخخخخ داشتم جان به جان آفرین تسلیم میکردم :دی راضی بودم بیاره بیرون دوباره بزنه تو
    در کل من شغل پرستاری رو خیلی دوست دارم چون به نظرم اگه واقعا پرستار خوبی باشی حتی بیشتر از دکتر میتونی کمک کنی ولی خیلی سخته چون واقعا از نظر روحی با بیمار در ارتباطی و باید مشکلات خودتو نادیده بگیری و در هر شرایطی توقع دارن خوش اخلاق باشی
    ولی خدا اون روز رو نیاره پرستار بد اخلاق باشه من چنتا تجربه داشتم سر بیمارستان رفتن مامان هم با دکتر هم پرستار بداخلاق که رسما اشکم در اومد
    امیدوام همیشه تنت سالم باشه و همیشه همینطرو بیمارها دوست داشته باشن چی بهتر از کمک کردن به خلق خدا
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام به روی ماهت . شکر خدا خیلی بهترم . بله همکار خوب عالیه . کلا محیط کاریُ با هر شرایطی که داشته باشه در صورت داشتن همکارهای خوب میشه تحمل کرد . پرستاری که از اون اول میاد میگه بد رگی یعنی خودش کار بلد نیست . من وقتی بالای سر بیماری میرم میگه بد رگم میگم آیه ی یاس نخون . امواج منفی نفرست سمتم چون من کار بلدم . اونم ساکت میشه بعدم در همچین مواقعی انقدر با دقت می گردم تا اولین مرتبه موفق شم که طرف بفهمه بد رگ نیست و انقدر ایه ی یاس نخونه . پرستاری شغل ِ خوبیه . البته برای خانمها :)))))))) همیشه گفتم و بازم میگم اکیپ ِ ماساژ قلبی باید مرد باشن ولی باقی ِ امور خانم :))) البته در مورد یه سری از پروسیجرها هم نیازه که مرد باشن . منهای اونها واسه بقیه ش خانمها عالی ن . خوب و بد همه جا هستن . همه جا :) محمد یه معلمِ بدی داشت بعد از سالها زد و همکار شدن . وقتی همکار شدن یارو خودشُ زد به نشناختن . محمد میگفت دوران تحصیل یه بار ازش بی دلیل کتک خورده بود . تا اینکه در عالم همکاری یک روز با چوب یکی از بچه های مدرسه رو میزنه ( باز هم بی دلیل) محمد میره چوب رو ازش میگیره و از وسط می شکونه و بعد یقه ش ُ میگیره و میگه از این مدرسه برو وگرنه انقدر سرت حرص و کینه دارم که توی همین حیاط مدرسه جلوی دویست تا دانش آموز می خوابونمت انقدر میزنمت که بجای ناله صدای حیوون ازت در بیاد . یارو از اون مدرسه انتقالی گرفت و رفت :))))) محمد وقتی تعریف میکرد باورم نمیشد که واقعا اینطور برخورد کرده باشه تا اینکه همکاراش  برام تعریف میکردن 
    شما پرستار مهربون چرا خودتون مریض شدین. فشار کاری این مدلی میکنه آدمو.ایشالع حالت بهتر بشه.خدا پشت و پناه خودت و دختر گلت باشه.میبوسمت.
    پاسخ ** آوا ** :
    مریضی وقتی بخواد بیاد نمی پرسه مهربونی یا نامهربون . نمی پرسه پرستاری یا غیره پرستار . همچین خوشگل میاد که نگو :))))))))))))) فدای تو عزیزم . مهربونی از خودته . 
    حالم روز به روز بهترم میشه . 

    ممنونم اوا جان از تبریکت گلم (:

     

    خوش رگ میخای من!!!!!!!!

    رگ هام موقع تست فریاد میزنن اقو مو اینجام!

    ها ولی .........................

     

    من ب خودم چن باری وریدی زدم ولی انژیوکتُ دیگه خدائیش کار حضرت فیلِ

    تصور میکنم تنهایی زدی ی جورای سخته!

    اخه چطور زیر رگت رو گرفتی همزمان اسپیرش کردی

     

    استاد ب تمام معنا (:

     

    بعضی موقع دارم رگ میگیرم اونقدر بسم الله میگم ک خودم خندم میگره.

    اخه ضایس به طرف بگی ببخشید رگتون خراب شده میشه ی بار دیگه سوراخت کنم (:

    اخه خودمُ میزارم جاش، حسش رو درک میکنم ک میخاد کلمُ بکنه

    پاسخ ** آوا ** :
    سلام عزیزم . خوبی ؟ گرفتن رگ از مریضهایی که شیلنگ زیر پوستشون رویت میشه هنر نیست . هنر همون بد رگهان . البته من خیلی ریلکس صندلی میزارم میشینم کنار تخت بیمار انقدر میگردم تا مطمئن شم بعد ترای میکنم . الکی و الله بختکی نمی رم . چون منجر به بدبینی بیمار میشه . این بیمارستان هم کلا کیس متده . برای همین وقتی بیماری تکراری بستری میشه میان و ازم میخوان من کارشونُ انجام بدم ولی خب قبول همچین درخواستی به نظرم توهین ِ به همکار خودمه برای همین مطمئنشون میکنم که اونها حتی از من کارشون رو بهتر بلدن . خداییشم همه خوبن ولی یه سری اهل چند بار ترای کردنن که اونم دور از انصافه . 
    این بار خودم از خودم رگ نگرفتم . در واقع خودم نگرفتم که هیچ سه تا از همکارام همزمان بالای سرم شور گرفته بودن که از کجا رگ بگیرن . از بس که رگهام کلاپس شده بود . ولی اون باری که خودم گرفتم جوووووووووووونم در اومد . ادم صد تا اسکالپ به خودش بزنه کلی تزریق عضلانی انجام بده ولی آنژیوکت نزنه . خیلی دردش بده . اصلا با هیچ کدومش قابل قیاس نیست . 
    ضایع شدن بالای سر بیمار خیلی بده . اون روزی که حالم بهم خورده بود قبلش از بیماری میخواستم نوار قلب بگیرم . وقتی لیدهای سینه ای رو جدا میکردم متوجه شدم که اندامیها رو برعکس بستم . از بس که گیج و داغون بودم . سریع لیدهای اندامی رو جدا کردم یه نگاه به نوار کردم و گفتم شرررررررررمنده ها بی دقتی کردم متوجه نشدم که یکی از خطها نیفتاده ، باید تکرار کنم . دوباره درست بستم و گرفتم :))))))))))))))))) شانس اوردم که همراهش متوجه تغییر رنگ لیدهای اندامی نشد . 
    سلام عزیزم
    خدا بد نده ........ مراقب خودت باش
    قاصدک هم مریض شده ویروسی شده و سرگیجه و حالت تهوع و..... اینا
    منم سرماخوردم هههههههه به کل افتادیمممم فامیلی
    بوووووووووووس امیدوارم حالت باشههه الان
    ...........
    سلام برسون
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام حباب جان . خوبی ؟ چه میکنی با زحمات ما ؟؟؟؟؟؟؟ بد نبینی خواهر . خدا که بد نمی خواد خودمون عامل آسیب به خودیم . البته من هنوز نمی دونم چی شد که اینچنین شد . الهی که قاصدک و خودت هم هر چه زودتر خوب شین . شمام سلام برسون دختر دایی دوست داشتنی من . 
    سلام اواجونی
    خسته نباشی عزیزم چه شغل سختی خدا قوت خودت بدحال باشی و باید مراقب چند بیمار دیگه هم باشی وووووووووویی خیلی سخته دعا میکنم همیشه سلامت باشی
    چه خوب که یاس کنارته کاش تابستونه کشدار و طولانی باشه تا شما با هم دلبری کنید مگه اقا محمد اف نیستند کنارتون بمونن ؟؟
    یاس باشگاه چه رشته ای میره؟
    منم از جرگه سیب زمینی ها هستم بی رگ
    موفق باشی و سلامت عزیزمممممممممم
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام آناهیتای عزیزم . بچه هات خوبن ؟خودت چطوری ؟ چه عجب هر از گاهی روشن میکنی سرای خاموش مرا :))))))))) 
    آره خب شغل سختیه . در کل هیچ کسی انتظار نداره پرستار بیمار شه . همین دیشب که شیفت بودم بیمارم میگفت امشب اینجایی فرداشب کجا میری سر ِ کار ؟ گفتم عزیزم اگه اجازه بدین فرداشب میرم خونه استراحت کنم . انقدر از حرفم خندید که نگو . بندگان خدا فکر کنم پیش خودشون ما رو بردوزل ( درست نوشتم ) تصور میکنن . حس میکنم پامونُ از بیمارستان میذاریم فول شارژیم برای یه شیفت دیگه ! خبر ندارن باید بریم جون بکنیم تا دوباره شارژ شیم و جون بگیریم . یکی دیگه میگفت شب اینجایین خیلی سخته ! سخت نیست ؟ گفتم میخواین ما تعطیل کنیم بریم . اونم فهمیده بود جمله ش راهکاری نداره :)))))))))) 
    وای تو هم بی رگی ؟؟؟ دستم بیفتی همچین با دقت میگردم ازت رگ پیدا میکنم که خودت حض کنی . 
    محمد تابستونش که آف ِ . البته یه سری کلاس براش گذاشتن ولی هنوز شروع نشده . کارهای خرد و ریز زیادی داره که باید بره سر و سامون بده برای همین یه پاش اینجاست و یه پاش شمال ! ماشالله گام نگو ! گالیوری ِ برای خودش . 
    آهان یاس میره بدنسازی !!! خخخخخخخخخخخخ بادی بیلدینگ . جوی ِ که اومده سراغش فعلا بدجوری گرفتش :))))))))
  • ریحانه. الف :)
  • خوشرگ بودن چه حسی داره اصن ؟:|
    ما که تجربه شو نکردیم :(
    پاسخ ** آوا ** :
    خعلی حس ِ خوبیه . خعلی . البته برای پرستاراش :))))))))))) 
    باید تجربه کنی تا درک کنی . 
    اون پست بالا...پناهی...پووووف
    خدا شفا بده عزیزم
    پاسخ ** آوا ** :
    پناهی کلا جمله هاش در اوج ِ سادگی همه ش پوووووووووووف هستن . 
    فدای نونوی تازه متولد شده ی خودم بشم . عزیزم تولدت مبارک باشه 
    عزیزم جدیدا زیاد داری مریض میشیا مواظب خودتون باشی یه خورده تقویت کن گلم تا افت فشار نگیری هرچند منم دیشب تا ساعت یک نصفه شب زیر سرم بدم بخاطر معده درد شدید راستی منم از اون بیرگهام اما برخاف شماکه میگی در ِ پرستارُ در میارن من میگم پرستارها پدر ما رد درمیارن تا یه رگ بگیرن حالا جدا از شما و بحث شما نباشه من اینطور مواقع میگم فقط پستار مرد بیاد رگ بگیره باورت نمیشه تجربه بهم ثابت کرده مردا خیلی بهتر از خانمها رگ میگیرن


    پاسخ ** آوا ** :
    سلام مریم جون . خوبی ؟ عزیزم بهتر شدی ؟؟؟ چرا جدیدا همه زود مریض میشیم ؟؟؟ یعنی اثرات ماه ِ رمضون ِ؟ 
    از من که نگو . شدیدا بهم ریختم . انقدر املاح ازم دفع شده که اسپاسمهای وحشتناکی تو خواب بهم دست میده . طوری که شبه تشنجه :(((( باید خودمُ تقویت کنم و تمام ِ املاح و الکترولیتهای از دست رفته رو به نحوی جبران کنم . این همه رینگر هم بهم تزریق کردن نتونسته جبرات مافاد کنه . 
    رگ گیری آقایون رو نمی دونم . ولی تجربه بهم نشون داده خانمها بیشتر به درد پرستاری میخورن تا آقایون . حالا شاید در مورد رگ گیری آقایون کار درست تر باشن . ولی من یکی خداییش ندیدم :)))) آهان ! دروغ چرا . بیمارهایی که با آمبولانس میان رگهای خوبی توسط پرستارهای مرد ( فوریت ) براشون گرفته میشه . یه جورایی حق با شماست . 
    من کار آقایون رو تو سی پی آر یا همون ماساژ قلبی برای احیاء قبول دارم . با اینکه خودم چند باری از پسش به خوبی بر اومدم ولی باید اعتراف کنم قدرت ماساژ آقایون خیلی بیشتر از خانمهاست . 
    سلام.بلا دوره آواجان.انشاالله شادی و سلامتی♥♡♥
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام آبجی خوشگلم . خوبی ؟؟؟ دلم برات تنگ شده بود شادی جون . الهی که خوب باشی . شکر برای من هم میگذره . بقول شاعر " چون میگذرد غمی نیست " . می بوسمت شادی جون . مواظب خودت باش مهربون . 

    سلام

    خوبی اوا جان

    انشاله الان ک داری این کام منو میخونی خوب باشی عزیزم.

     

    اگر پست اخرت، و این پی نوشتت خطاب ب منه و ناراحت شدی، عزیزم ببخشید.

     

     

    + مراقب خودت باش عزیزم

    پاسخ ** آوا ** :
    سلام. بهترم. 
    نه هیچ کدومش خطاب به تو نبوده . ناراحتیم از تو نیست عزیزم. یه سری ها سال به سال هم سکوت اختیار کنن من دلخور نمیشم. اونا برام ثابت شده هستن 
    خب پس باید منم خوشرگ دعا کنم شما دستتون به من نرسه :)))
    پاسخ ** آوا ** :
    :))))))))) آره دعا کن . چون اونوقت عقده ی بد رگی ِ خودمُ سر رگهای شما خالی میکنم 
    گفتی اوناییکه میان اینجا نوشته های منو می خونن یه لطفی کنن خودشون بگن
    اومدم به عنوان یه خواننده خاموش، روشن شم و دلتو شاد کنم و بگم من میخونمت
    ولی هررررررررررررررررررررررررررچی فکر کردم یادم نیومد از کی میخونم و چه جوری باهات آشنا شدم
    دوست مشترک هم نداریم خدا رو شکر :))))
    پاسخ ** آوا ** :
    خوبه که گفتم . اینجوری حداقل از خجالت دوستانی که وقت میذارن در میام . ممنون از حضورتون . امیدوارم روشن شدنتون منجر به رفتن نشه . مرسی از حضورتون . حتما میام و می خونمتون . 
    به جان خودم نباشه به جان تو :دی ندیدم ! 
    گفتی امتحان :| یا شاهزاده ریچارد کنکور وای =| من برم درس بخونم
    پاسخ ** آوا ** :
    خب تو تنبلی کامنتهاتُ چک نمیکنی . اره برو درس بخون . برو وبگردی به دردت نمی خوره دختر جون . 
    بیا :|
    پاسخ ** آوا ** :
    من تو رو همیشه می خونم نارین . یعنی این چند روز نخوندم ؟؟؟ مگه میشه مگه داریم ؟؟؟
    من تو زندگیم از هیتلر نمیترسم ولی ...
    از این ستاره ها وحشت دارم :\ خوف دارنا خوف :|
    + بست منُ بخون =)
    پاسخ ** آوا ** :
    خخخخ آره والله این ستاره ها وقتی زیاد میشن آدم استرس میگیره . منم الان استرس دارم . مثل شب امتحانیها شدم که چندین صفحه نخونده دارن و هی ورق ورق میزنن نمی دونن کدوم صفحه و کدوم پاراگراف و خط مهمتره ... 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">