MeLoDiC

گل ِ نرگس ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

گل ِ نرگس ...

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ

اول اسفند ماه 1394 / ساعت 18:10

* سـر میرداماد یه پسربچه ی 8-9 ساله ای هست که گل نرگس میفروشه. همین الان از سرما به خودش میلرزه. میشینم کنارش و ازش میپرسم دستی چند میفروشی ؟ میگه پنج تومن . گفتم یه دونه خوشگلش رو بده . میزاره من انتخاب کنم. برمیدارم. میگم با کی زندگی میکنی؟ میگه مامانم. گفتم بابا چی؟ گفت اونم هست. حالا اینکه چرا در جوابم نگفت بابا و مامانم دیگه خدا میدونه. دو تا پنج تومنی میدم بهش . میگم یکی بابت گل و اون یکی برای خودت. با استرس و لرز ناشی از سرما یه دسته گل دیگه میده میگه اینم ببر. گفتم نهههه اینو به یکی دیگه بفروش . گفت نههههه تو رو خدا ببر بزار گلهام تموم شه خیلی سردمه.... دلم شدیدا به درد اومد بابت این پسربچه ... پول نقد بیشتری نداشتم وگرنه همه ش رو میخریدم. یه پنجی دیگه دادم گفتم پس سه تا بده . ازش خداحافظی کردم. هنوز چندتا دسته گل باقی مونده ... حالا من بودم و سه تا دسته گلی که نمیدونستم باهاشون چیکار کنم ...

من هنر و هنرمند رو واقعا دوست دارم و جالبه تو مسیرم سه تا نوازنده دیدم. اولی سنتور ، دومی نی و سومی ویلون. سه آلت موسیقی مورد علاقه م. بهر کدومشون یه دسته گل دادم و الان من بی گل به این فکر میکنم که ایکاش باقی دسته گلها زودتر تموم شه تا پسرک از این سرمای استخوان سوز رهایی پیدا کنه امشب کمی زودتر بره خونه 😕

هر کدومتون چشمتون به این پسربچه افتاد گلهاشو بخرید تا زودتر بره خونه ...

  • سه شنبه ۹۴/۱۲/۰۴
  • ** آوا **

نظرات  (۵)

آخی.... میدونی عزیز. همه مون می دونیم که اینا بچه های کار هستن. مجبورن شب که بر میگردن با دست پر برگردن. جالب اینجاست که هر چی در آوردن باید بدن به رییسشون و یه درصدی به خودشون تعلق میگیره. خیلی از این بچه ها رو معتاد کردن به مواد مخدر تا بخاطر گرفتن مواد هم که شده حتما برگردن. وگرنه فرار میکردن و به تنهایی گدایی میکردن. اتفاقا امروز جلوی عابر بانک بودم دو تا از همین بچه ها که برگه های دعا میفروختن هی اصرار میکردن بخر. منم خوب لازم نداشتم. بعد دیدم دو بار که میگه بخر دفعه سوم میگه اگه نمیخری یه پولی بده به خودم. راستش از این حرکت خوشم نیومد. چون خیلی سریع اعتراف کرد که داره گدایی میکنه.

یه چیزی واضحه و اون اینکه اینا ممکنه پول زیادی در بیارن اما همشو تحویل سردسته هاشون میدن. در شرایط بدی شب رو به صبح میرسونن و از تغذیه مناسبی هم برخوردار نیستن. به جز وعده های غذایی که بهشون میدن نه میان وعده و نه میوه و .... که ندارن. عموما دچار سوء تغذیه هستن. برای همین و بخاطر کم کردن روی سردسته هاشون مدتیه که نوع کمک کردنمو به اینا عوض کردم. چکار میکنم؟ مثلا میرم یه بستنی یا بیسکویت یا اگه نزدیک ظهر باشه یه ساندویچ میگیرم و بهش میدم. چون اون دیگه مال خودشه. مجبور نیست تحویل رییسش بده یا اگه لباس اضافی تو خونه داشته باشم میدم بهشون که لااقل سرما نخورن. متاسفانه خیلی از اینا اگه عضو گروهی هم نباشن تو سرمای زمستون زیر پل ها یخ میزنن. راستش با وجود اینکه میدونم همشون متکدی هستن ولی گاهی آدم به بچه بودنشون دلش رحم میاد. چه خوب میشد خانواده های توانمند این قبیل بچه ها رو تحت پوشش قرار میدادن و میفرستادن مدرسه. اینا اگه دست بهزیستی باشن خیلی بهتره. اما متاسفانه اعتیاد نمیذاره فرار کنن و مجبورن برگردن به قرارگاهشون. خیلی تاسف باره. ببخش پرگویی کردم. آخه روزی صدبار دلم برای اینا میسوزه تو شهر.

راستی...من گل نرگس خییییییلی دوست دارم. بو کردنش هم خیلی مفیده. خواص زیادی فقط دربوییدن گل نرگس وجود داره. جای تو باشم هر روز یه دسته با خودم میبرم خونه. بعضی وقتا از این کارا میکنم خودمو تحویل میگیرم.:))))))) خود رمانتیک پنداری حادددد.....واکسن نداره؟؟؟؟؟ :))))))))))))

پاسخ ** آوا ** :
اتفاقا منم بارها با خودم فکر کردم که به جای پولی که میدونم در نهایت یا خرج مواد میشه یا میره تو جیب ِ کله گنده هاش یه کمکی کنم که به نفع اون بچه که مظلوم وار به سمت نیستی سوق داده میشه ولی از بد روزگار هر وقت من دلم کباب شد در یک مکان تجاری بودم . دریغ از حتی یک سوپرمارکت:))))))))))) خوب یا بد من عادت ندارم به گدا کمک کنم حتی اگر همین بچه های کار کنار تلاششون برای کسب پول بخوان عجز و ناله کنن که پول بدین . این بچه رو من تمام مدتی که میرم بیمارستان همون مکان میبینم . یه وقتایی شیرینی رنگارنگ می فروشه به قیمت خود جنس . یه وقتایی گل . گاهی بادکنک . ولی هیچ وقت به کسی نگفت جان من مرگ من بیا بخر . اونروز هم وقتی من خواستم پول ِ اضافه بهش بدم قبول نکرد و به زور بهم گل داد . اون بچه بقدری معصوم بود که دلم براش کباب شد چون می تونست اون پنج تومن رو برداره برای خودش بقول خودت بره یه کیک و اب میوه بخره ولی اون حتی از این کلکها بلد نبود . این دومین موردی بود که طی این همه رفت و امدم دیدم . یه سری از این بچه ها هنوز الوده به دروغ نشدن . مثل اون دختر بچه ای که وقتی با کمال میل براش خواستم یه بسته الو بخرم به اصرار بهم فال داد . نمیدونم پست مربوطه رو خوندی یا نه ! اونروز اشکم بند نمیومد . 
فدای دل مهربونت بشم
پاسخ ** آوا ** :
خدا نکنه عزیزم :*************
من منظورم به حرکت شما نبود که گل ازشون خریدی!! یا این نبود که ما با خریدن چیزی ازونا به خودشون در اصل خیانت می کنیم!! 
نه اتفاقا اگه چیزی داشته باشن که به قول تو چه تفاوتی داره ازین بچه ها خریده بشه یا از مغازه!! حداقل این بچه زودتر میره خونه!
منظورم این بود که این قبیل افراد اگه خودشون میخواستن چه بسا که زندگیشون تغییر نمی کرد!! 
من بیشتر برای این بعدش براشون متاسفم!! برای وضعیتی که دارن!!
پاسخ ** آوا ** :
میدونم عزیزم . من حرفم کلی بوده ... ولی برای کسی که از زندگی تنها یک بُعدش رو می بینن تغییر یعنی بی مفهوم ترین . کاری به اون تعداد ندارم که دله شدن و از راه تکدی گری به ظاهر رفع نیاز میکنن و در باطن چیزی سوای ظاهرشون هستن . من از اون دسته از افرادی حرف میزنم که واقعا نیازمندن ... اوناییکه سگ لرز میزنن تا دو قرون بیشتر کاسب شن یا شاید از این می ترسن که وقتی میرن خونه بعد از این همه تحمل سرما تازه باید زیر مشت و لگد بالاسریشون سر به بالین بزارن ... این زندگی ها خیلی دردناکه . من از بچه های کار حرف میزنم نه از گداهای خیابونی سمج ....
پریشب اخبار نشون داد این دوستان سرچهارراه بایست و تکدی گر و خلاصه جماعتشون رو !! درآمد ماهیانه شون ماهی ۶ تومن برآوورد شده بود ://
کلا زندگی بر پایه فقط و صرفا پول روی پول جمع کردن در بی کیفیت ترین و بدترین شرایط مثل مریضی تو وجودشونه !! از به اصطلاح والدینشون به بچه هاشون  هم منتقل میشه!! -_- 
این بچه ها هم الان قربانین ولی بعدها ... کاش اینا تصمیم میگرفتن راه پدر و مادرشون رو نرن اقلن!!
پاسخ ** آوا ** :
اتفاقا دقیقا وقتی اون مبلغ رو میدادم می دونستم نگاه هایی هستن که این حرکتُ نه تنها کمک نمیدونن ، بلکه خیانت می دونن . حتی زنی به صراحت میگفت این عمل خیانت ِ ! چون با هر مبلغی که توی جیب ِ این بچه ها میذارین باعث میشین اینا در خط و سرنوشتی قرار بگیرن که اربابهاشون میخوان . منم بارها و بارها فکر کردم که اینها باید پشت میز و صندلی مدرسه باشن نه اینجا ! اما یک نکته رو نباید از یاد ببریم! اونم اینکه همین گلها در گل فروشی ها هم با همین قیمت عرضه میشن . من از بچه ای گل خریدم که توی سرمایی که تمام ِ وجودمُ می لرزوند بدون حتی پوشش مناسب می لرزید و کی کی میکرد برای تمام شدن گلهاش ولی گدایی نمیکرد . اون می تونست پولُ از من قبول کنه بدون اینکه به ازاش گلی بهم بده . ولی این کارُ نکرد . توکاجان ما توی جامعه ای زندگی میکنیم که تحصیل کرده هاش هم گاها در جایگاه خودشون نیستن . حالا اینکه ایراد کار از کجاست نمی دونم ... اگه ذره ای گستاخی در نگاه و کلام این بچه می دیدم لحظه ای درنگ نمیکردم ... 
(:
پاسخ ** آوا ** :
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">