MeLoDiC

چو نیلوفر عاشقانه چنان میپیچم به پای تو .... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

چو نیلوفر عاشقانه چنان میپیچم به پای تو ....

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۲۷ ق.ظ

* گـاهی اوقات تو زندگی ما آدمها موانعی سبز میشه که اگه بخوایم در برابرشون کم بیاریم این ماییم که باختیم . ولی همیشه باید یادمون باشه حتی این موانع میتونن قدمهامونُ تو زندگی محکم تر کنن . گاها که این تنهایی اجباری جونم رو به لبم میرسونه خودمُ میبازم ، ولی باز خیلی سریع خودمُ جمع و جور میکنم و میگم "من انقدر قوی هستم که بتونم همچین تصمیم سختیُ بگیرم. تصمیمی که خیلیها حتی نمیتونن بهش فکر کنن" ... خیابون ولیعصر ماههاست که قدمهای تنهایی منُ روی شونه هاش تاب میاره . دیشب که نگاهمُ به اطرافم دقیقتر کردم با پیچ و تاب شاخه ی یک درخت اطراف نرده ی یک باغ رو به رو شدم . اون لحظه با خودم عهد بستم که موانع زندگیمُ جهت محکم تر کردن جایگاه خودم ببینم و لاغیر ...

نشونه هارو باید دید و خود رو باور داشت ....


نوشته شده در تاریخ : 25 دی ماه 1394 - ساعت 18:19 

  • سه شنبه ۹۴/۱۰/۲۹
  • ** آوا **

نظرات  (۴)

دیدگاهت عالیه. این محکم بودنو همون روز اول هم که دیدمت تشخیص دادم ها. تنهایی خیلی هم بد نیست. آدم  reply میشه تو خودش... شناختش از خودش عمیق تر میشه. روز و شبت آروم و پر از خدا....
پاسخ ** آوا ** :
قربونت عزیزم . انشالله که فقط دیدگاهم اینطور نباشه و مرد عمل باشم ! مرد عمل ؟ حالا . شنونده عاقله :))))) 

سلام اوای عززیز

خوبی گلم؟

 

باید تاب اورد

 

و وای ب حال اون کسی ک کم بیاره

کم

 اوردن

یعنی

مرگ خاموش..... در بستری ک باز هم مجبوری نقش بازی کنی....

نقش ی ادم خوشبخت

 

 

همون روزی ک این تصمیم رو گرفتی و دو دل بودی،

ته حرفهام، ب ایمان  و ارادت اعتماد داشتم

ب اینکه میتونی تحمل کنی

 

وگرنه دوری از خانواده و عزیزان، حتی در خیال هم سخته  چ برسه واقعیت

 

 

پاسخ ** آوا ** :
سلام کتایون عزیزم . 
خب اصولا من در این موارد خیلی قوی هستم و زود از پا در نمیام ولی وای به حالم وقتی که خودم مشکلی داشته باشم . از یه گنجشک هم دلنازک تر میشم . کیه که بدونه و هوامُ داشته باشه . 
اره من با تو در موردش خیلی حرف زده بودم . از تردید هام بهت گفته بودم . کمتر کسی بود که حرفامُ شنیده باشه و بهم انگ خودخواهی نزده باشه . اینجاست که میگن دیگرانُ نباید قضاوت کرد . کسی از دل من خبر نداره که با چه مکافاتی تصمیممُ قطعی کردم . 
عالیه عزیزم...قدمهات استوار
پاسخ ** آوا ** :
فداتشم :********************
سلام :))
پاسخ ** آوا ** :
سلام 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">