MeLoDiC

این من ِ بی آرزو ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

این من ِ بی آرزو ...

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۵ ب.ظ

 

* ثـانیه ها همچون تندبادی که می تازد و تمام گذر را خالی از هیچ میکند در تکاپوی رفتن و بجا گذاشتن آثار خویش است . اینجا در کنار دل ِ ما هوای بارانی می نازد به خیسی اش و من همچون مرغان دریایی (!) نشسته بر امواج خروشان دریای افکار خویش در تلاطم ... ! جایی نوشته بودم " یعنی می شود روزی بیاید که من باشم و تو ؟  بی شک در چنین روزی دیگر آرزویی نخواهم داشت . "

+ لطفا نوشته هایم را حلاجی نفرمایید . 


  • دوشنبه ۹۳/۰۷/۲۸
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">